بعضی شخصیتهای مارول مثل دکتر دووم و رد اسکال پا را از شرور بودن هم فراتر گذاشتند و اقدامات بیرحمانهای علیه قهرمانان مارول انجام دادند. با کافه کمیک همراه باشید تا به معرفی بی رحمترین خبیث های مارول بپردازیم.
مارول مجموعه فوقالعادهای از شخصیتهای شرور و ضدقهرمانی دارد که از نوکران خرده پا گرفته تا رئیسان جنایتکار و دشمنانی که هدفشان تسخیر زمین است و تهدیدی برای کل جهان هستند را در بر میگیرند.
یکی از چیزهایی که برخی از این شرورها را به هم مرتبط میکند، بیرحمی است. هر شرور باید تا حدی بیرحم باشد، اما بسیاری آن را به سطح بعدی میبرند. شرورهای مارول مانند تانوس (Thanos) و اولتران (Ultron) بیرحمترین افراد در جهان هستند چون زندگی اطرافیانشان اهمیت چندانی برایشان ندارد.
این شرورها برای رسیدن به اهداف خود هر چیزی را فدا میکنند. در برنامههای آنها جایی برای همدردی دیده نمیشود و داشتن احساسات را ضعف میدانند. هیچ چیز جلودار آنها نیست و وحشیگری آنها برای قهرمانان مارول به خوبی شناخته شده است.
10- منطق بیرحمانه اولتران
انتقامجویان (Avengers) با شروران نمادینی مبارزه کردهاند اما هیچکدام از آنها بیشتر از اولتران کینه شخصی نسبت به این تیم ندارند. نفرت اولتران از انتقامجویان از زمانی ناشی میشود که خالقش هنک پیم (Hank Pym) سعی کرد تا او را نابود کند.
این لحظه تمایل قتل اولتران را نسبت به شکلهای بیولوژیکی از حیات ایجاد کرد زیرا او با بیرحمی محاسبه کرد که تنها حیاتی که شایسته ادامه داشتن است، حیات مکانیکی است.
اولتران بی نهایت بیرحم است چون او چیزی جز این نیست. هوش مصنوعی او منطق بی رحمانهای را درباره همه چیز اعمال میکند و همه اینها از یک دستورالعملی است که او برای خودش ایجاد کرده است: نابود کردن همه چیز روی زمین. رحمی برای او در کار نیست فقط محاسبات سرد و بیرحمانه او را تشکیل داده.
9- بولزای (Bullseye) تمام فکر و ذکرش کشتن است
بولزای یک مزدور است، شغلی که مقداری بیرحمی میطلبد. او این بیرحمی را به سطح بعدی میبرد زیرا عاشق کارش است. بولزای از کشتن لذت میبرد و دوست دارد کل فرآیند کشتن را طولانی کند، او با غذای خود بازی میکند و دست خندان مرگ است. این شخصیت اوج بیرحمی است، قاتلی که برای مبارزه زندگی میکند و به همین دلیل در لیست خبیث های مارول جای میگیرد.
شخصیت بولزای برای مجروح کردن پول نمیگیرد، او برای کشتن پول میگیرد و برایش اهمیتی ندارد که چه کسی مانع از این کار شود. اگرچه او یک تیرانداز تقریباً کامل است، اما به این دلیل شناخته شده که مردم اطراف را بی دلیل میکشد. بولزای چنین آدمی بوده و اینطور کار میکند.
8- کریون شکارچی (Kraven The Hunter) برای هیجان شکار زندگی میکند
کریون شکارچی هر حیوانی در جهان را شکار کرده البته علت موفقیتش چیزی بیشتر از یک چاقو است. او تصمیم گرفت دنبال مرد عنکبوتی برود زیرا دیگر چیزی او را به چالش نمیکشید. کشتن هیچ مشکلی برای او ندارد و او عاشق هیجان شکار است. کریون یک شکارچی تمام عیار است و زندگی کسانی که شکارش میکند اصلا برایش مهم نیست.
کریون به هیچ معنا دیوانه نیست زیرا حملات او هدفمند است و هیچ رحمی هم به خرج نمیدهد. او میخواهد خود را در برابر خطرناکترین دشمنان آزمایش کند. بیرحمی او حتی به خودش هم سرایت میکند زیرا اگر در مبارزه شکست بخورد آماده است تا در جنگ بمیرد.
7- کینگ پین (Kingpin) به قله دنیای جنایت رسید
کینگ پین قدرتمندترین رئیس جنایتکاران شهر نیویورک است. ویلسون فیسک (Wilson Fisk) راه خود را از طریق پایینترین سطوح جنایت در نیویورک طی کرده است و از شر همه چیز بر سر راه خود خلاص شده است.
او میداند که یک قانون در دنیای او وجود دارد و آن برنده شدن است. او اجازه نمیدهد هیچ چیزی مانع از رسیدن به آن شود و به همین دلیل است که چنین امپراتوری جنایتکاری بزرگی را ایجاد کرده است.
کینگ پین راه سخت بیرحم بودن را آموخته است، زیرا همسر و پسرش هر دو سعی کردهاند از عشقش به آنها علیه او استفاده کنند. هر نقطه ضعفی در کینگ پین سوخته و نابود شده است. بسیاری سعی کردهاند او را شکست دهند و امپراتوری او را بگیرند اما همه آنها در نهایت مردند.
6- جنون گرین گابلین (Green Goblin) او را تا حد ممکن بیرحم کرد
گرین گابلین خیلی تغییر کرده است، اما چیزی که در او ثابت مانده دیوانگی اوست. نورمن آزبورن (Norman Osborn) به هیچکس اهمیت نمیدهد زیرا همه چیز وسیلهای برای رسیدن به هدف است. فرمول گابلین به او قدرت جنگیدن با مرد عنکبوتی را داد، اما عقل ضعیف او را گرفت و آن را از بین برد. آزبورن فقط اهداف خود را میبیند و برای رسیدن به آنها هر چیزی را که سر راهش باشد از سر راه برمیدارد.
نبردهای متعدد او علیه مرد عنکبوتی نمونهای از این موضوع است، اما حضور او در انتقامجویان تاریک (Dark Avengers) واقعاً نشان میدهد که رفتار او چقدر میتواند خطرناک باشد. او کاملاً مایل بود که از طریق همکاری با ووید (Void) برای رسیدن به هدف خود، کل سیاره را به خطر بیندازد. هیچ چیز برای او مهم نبود جز قدرت که نشان میدهد او واقعا چقدر بیرحم بوده و جای او دقیقا در بین خبیث های مارول است.
5- کارنیج (Carnage) یک قاتل سریالی است
قدرتهای بسیاری از شرورهای مارول آنها را بدتر میکرد، این قدرتها کسی که بد بود را میگرفتند و آنها را به سمت هیولا بودن میکشیدند. کلیتوس کسیدی (Cletus Kasady) قبل از دریافت سیمبیوت (Symbiote) کارنیج یک قاتل زنجیرهای بود، اما با این سیمبیوت خیلی بدتر شد. قدرت افزوده و تقریبا شکست ناپذیریای که به او داده شده بود، حملات او را به طرز وحشتناکی خونین کرد.
کارنیج به هیچ چیز و هیچکس اهمیت نمیدهد. تنها شادی او از کشتن هر چه بیشتر مردم است. در مورد کارنیج چیزی به نام رحم وجود ندارد. وقتی او شروع به کار میکند تنها چیزی که او را متوقف میکند قدرت ابرقهرمانان است و حتی تضمینی روی این موضوع نیست.
4- سیبرتوث (Sabretooth) یک هیولای جهش یافته است
سیبرتوث بزرگترین دشمن ولورین (Wolverine) است و او بارها با مردان ایکس مبارزه کرده است. او به همان اندازه که قوی است، حیلهگر و تقریباً جاودانه است. زندگی سیبرتوث به عنوان یک شخصیت شرور طولانی و متنوع بوده، اما یک چیز تمام مراحل زندگی او را به هم مرتبط کرده است: قتل.
حتی زمانی که او ظاهراً در طول جنگ سرد در کنار فرشتگان کار میکرد، سیبرتوث همچنان تا جایی که ممکن بود مردم را میکشت. سیبرتوث فقط زمانی رحم میکند که فکر کند بعداً میتواند از آن استفاده کند. اگر کسی را امان میدهد، به این دلیل است که از هر نقشهای که دارد استفاده میکند. سیبرتوث خطرناک است زیرا نه تنها یک حیوان وحشی است، بلکه فریبکاری هوشمند نیز هست.
3- معرفی خبیث های مارول : تانوس مرگبارترین موجود در جهان است
پوچگرایی تانوس ویژگی تعیینکننده اوست. او برای هیچ موجود زندهای در جهان اهمیتی قائل نیست. عشق او فقط به معشوقهاش تجسم مرگ در دنیای مارول است که نشان میدهد که این پوچگرایی او تا کجا پیش میرود.
تانوس زندگی میکند تا هر چه بیشتر بقیه را نابود کند. زندگی هیچ موجود دیگری برای او معنایی ندارد. در واقع، حتی زندگی تانوس برای خودش هم بیمعنی است، زیرا مرگ او را با زنی که دوستش دارد متحد میکند.
هیچ چیز برای تانوس معنایی ندارد. نقشههای او کاملاً بیرحمانه است زیرا این تنها راهی است که او میداند چگونه با جهان برخورد کند. بیرحمی تانوس حد و مرزی نمیشناسد زیرا زندگی برای او اهمیتی ندارد.
2- دکتر دووم (Doctor Doom) میداند که بیرحمی تنها راهی است که میتواند با آن حکومت کند
همه شخصیتهای شرور مارول نمیتوانند سرنوشت خود را برآورده کنند، این چیزی است که دکتر دووم را بسیار خاص میکند. دووم از کودکی فهمید که دنیا مکانی بیرحم است. مادرش توسط مفیستو (Mephisto) از او دزدیده شد و پدرش برای محافظت از او در برابر نیروهای بارون (Baron) تا حد مرگ یخ زد. دووم آموخت که تنها راه زندهماندن این است که باهوشتر و پستتر از کسی باشد که در مقابلش قرار دارد.
دووم گاهی تحت تأثیر احساسات و عواطف قرار میگیرد، اما همه اینها بخشی از شخصیت او است. احساسات دووم بخش بزرگی از دلیل بیرحمی او را تشکیل میدهد. نفرت او به قدری قدرتمند است که بر هر چیز دیگری در زندگیاش غلبه میکند و در نهایت به هیولایی بیرحم تبدیل میشود.
1- رد اسکال (Red Skull) رهبر نازی هایدرا است
برخی از شخصیتهای شرور مارول عاشق این هستند که شرور باشند، اما هیچکدام نمیتوانند با رد اسکال برابری کنند. رد اسکال در سنین جوانی دست به قتل زد. بیرحمی او برای برانگیختن علاقه آدولف هیتلر کافی بود، هیتلر آن جوان را به رد اسکال، شیطانیترین سرباز رایش آلمان، تبدیل کرد. شرارت او کافی بود تا ایالات متحده کاپیتان آمریکا را بسازد، نور امیدی برای مقابله با تاریکی رد اسکال.
در واقع بیرحمی رد اسکال ویژگی بارز او بوده است. این هیولا در هیبت یک مرد برای دههها تلاش کرده است تا ایدئولوژی پیچیدهای را که در جوانی با آن بیعت کرده بود، به پیروزی برساند. وقتی حرف از بیرحمی میشود رد اسکال آن را به سطح دیگری رسانده است.
منبع: CBR