مارول سال گذشته پخش سریالهای مربوط به فاز چهارم MCU را از دیزنی پلاس شروع کرد. با کافه کمیک همراه باشید تا به بهترین و بدترین سریال های مارول دیزنی بپردازیم.
در این لیست از بدترین سریالهای دیزنی پلاس مارول شروع کرده و به سمت بهترین آن حرکت میکنیم. لیست 8 سریال و 2 نمایش ویژه (Special Presentation) مارول را شامل میشود.
10- شی هالک: وکیل دادگستری (She-Hulk: Attorney at Law)
«شی هالک: وکیل دادگستری» زندگی جنیفر والترز (تاتیانا ماسلانی) را پس از اینکه در معرض خون پسرعمویش هالک (مارک رافالو) قرار گرفت و مجبور شد خودش را با قدرتهای فوقالعاده جدیدش وفق دهد، در حالی که با کار، زندگی و دوستیابی مشغول است دنبال میکند. این سریال انتظارات زیادی را ایجاد کرد که تقریباً بلافاصله از بین رفت.
این سریال به عنوان یک سریال قضایی با تم کمدی تبلیغ شد اما به ندرت خنده دار است و از بستر وکالت خود به صورت جنایی استفاده نمیکند. در این سریال شاهد مسخره کردن حضور کوتاه بازیگران در فیلمهای مارول بودیم، علیرغم اینکه جذابترین بخشهای این سریال، حضور کوتاه بازیگران دیگر آن بود.
شخصیتهای جانبی سریال نیکی (جینجر گونزاگا) و پاگ (جاش سگرا) هر دو خنده دار هستند ولی به ندرت از پتانسیل کامل خود استفاده میکنند. در نهایت، شی هالک لحظات امیدوارکننده زیادی داشت اما در اجرای آنها شکست خورد. اگر فصل دومی وجود داشته باشد، باید از فرمول مارول جدا شود تا حرفی برای گفتن داشته باشد.
9- شاهین و سرباز زمستان (Falcon and the Winter Soldier)
شاهین و سرباز زمستان از نظر مفهوم داستانی عالی است اما نتوانست سریال را به خوبی تمام کند. پس از کناره گیری کاپیتان آمریکا از نقش خود، این به شاهین (آنتونی مکی) و باکی (سباستین استن) بستگی دارد تا راهی برای ادامه میراث نزدیک ترین دوست خود پیدا کنند.
این سریال مانند یک جانشین معنوی برای کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان با چند سکانس اکشن عالی است. همچنین لحظات قدرتمندی در کاوش در زندگی دو شخصیت اصلی و پرداختن به نژادپرستی در آمریکا وجود دارد. بعلاوه مکی و استن همیشه با هم ارتباطی عالی داشتند و جان واکر (وایت راسل) یک شخصیت منفی مهم بود که امتیاز سفیدپوست بودن، ناسیونالیسم آمریکایی و عقده برتر بودن را در بر میگرفت.
متأسفانه این سریال هیچ پایان درخوری برای شخصیتهای خود ارائه نمیدهد. افشاگری شارون کارتر به عنوان یک شرور هم قابل پیش بینی و هم توسعه نیافته بود، نزول کارلی (ارین کلیمن) به سمت تروریسم اجباری احساس میشد و جان در عرض چند دقیقه از یک شخصیت دیوانه و تشنه قدرت به یک قهرمان تبدیل میشود.
سپس شاهین بدون پرداختن به مشکلات سیستماتیک متعددی که در سریال به نمایش گذاشته شده بود، کاپیتان آمریکا میشود. شاهین سزاوار این عنوان هست اما چرا باید تاکید کنیم که چگونه ابرقهرمانی بودن با نخبهگرایی، نژادپرستی و ظلم و ستم مرتبط است و سپس راهحلی جز اینکه به دولت بگوید «بهتر عمل کن» ارائه نمیشود؟
8- نگهبانان کهکشان: برنامه ویژه تعطیلات (The Guardians of the Galaxy: Holiday Special)
«نگهبانان کهکشان: ویژه تعطیلات» بسیار بی جانتر از دیگر سریالهای دیزنی پلاس یا حتی نمایش ویژه دیگر آنها یعنی «گرگینه در شب» بود.
در این نمایش ویژه 40 دقیقه ای، مانتیس و درکس (دیو باتیستا) به سفری میروند تا هدیه ای عالی برای رهبر خود یعنی پیتر کویل (کریس پرت) پیدا کنند. آنها به جای انتخاب یک هدیه معمولی، ستاره فیلم «Footloose» یعنی کوین بیکن، بت دهه 80 میلادی پیتر را میربایند.
یکی از نکات مثبت بزرگ این نمایش ویژه دیرنی پلاس، توسعه شخصیت مانتیس (پوم کلمنتیف) است که از زمان معرفی او در “نگهبانان کهکشان 2″ صرفا برای کمدی به دنیای مارول اضافه شده بود. این فیلم نمایشی شاد، خنده دار و دلگرم کننده در مورد خانواده انتخابی است و صحنههای فلش بک متحرک نیز یک ویژگی سرگرم کننده این نمایش بود اما به اندازه فیلمهای دیگر در ادامه این لیست به یاد ماندنی نیست.
7- چه میشود اگر…؟ (?…What If)
در طول سالیان گذشته مارول سریالهای انیمیشنی زیادی روی پردههای ما ظاهر کرده اما هیچکدام از آنها به اندازه «چه میشد اگر…؟» دیزنی پلاس گوشه کنارههای مولتیورس را کاوش نکرده بود. این سریال که توسط اواتو نگهبان (Uatu the Watcher) (جفری رایت) روایت میشود، به تفاوت MCU در هر خط زمانی به لطف یک تصمیم کوچک میپردازد.
متأسفانه تماشای “چه میشود اگر …؟” برای دنبال کردن اتفاقات MCU ضروری نیست. این سریال قطعاً برای طرفداران قدیمی جذاب است اما برخی از قسمتها انگار برای پر کردن سریال هستند. قسمت برجسته “چه میشود اگر… دکتر استرنج به جای دستانش قلبش را از دست میداد؟” بود چون به این موضوع میپردازد که چگونه اندوه باعث میشود دکتر استرنج انسانیت خود و کل جهان را قربانی کند تا کریستین پالمر (ریچل مکآدامز) را از دست ندهد. بندیکت کامبربچ اجرای دلنوازی را در این قسمت ارائه میدهد.
یکی دیگر از قسمتهای جذاب این سریال “چه میشود اگر… تچالا استارلرد میشد؟” که آخرین اجرای چادویک بوزمن در نقش قهرمان واکاندا است. این یک داستان جذاب و فریبنده است زیرا نقش تچالا در کیهان میتواند MCU را به سمت بهتر شدن تغییر دهد. مطمئناً ماجراهای سرگرمکنندهای در این سریال وجود دارد و حتی قسمت زامبی را نباید فراموش کرد اما آنها بار عاطفی مشابهی ندارند.
نقطه اوج سریال جنگ در مقابل اولتران (راس مارکواند) با قدرت دستکش بی نهایت تنها بهانهای است برای جمع آوری همه این شخصیتها در یک داستان است اما هیچ حرف معناداری برای گفتن ندارد.
6- شوالیه ماه (Moon Knight)
در سریال شوالیه ماه از دیزنی پلاس، اسکار آیزاک را میبینیم که نقش استیون گرانت، کارگر بی عرضه کادو فروشی یک موزه را بازی میکند که متوجه میشود اختلال هویت ذوگانه (DID) دارد و شخصیت دیگرش یک مزدور سابق خشن است که برای خدای ماه مصر کار میکند: خانشو (اف موری آبراهام).
در ابتدا مخاطب این سوال را مطرح میکند که آیا استیون همه اینها را در نتیجه مشکلات خوابش تصور میکند یا نه اما سریال به سرعت تایید میکند که بله، او در واقع یک مزدور است که برای یک خدای مصری کار میکند. این سریال یک داستان سرگرمکننده است که به «ایندیانا جونز» و «مهاجم مقبره» میپردازد اما قویترین سریال مارول در چند سال اخیر نیست.
آرتور هارو (اتان هاوک) که شخصیت شرور داستان است خیلی طول میکشد تا واقعاً نقشه اصلی خود را آشکار کند. تماشای تقابل بین استیون و مارک جالب است و دیدن بازی ایزاک در یک داستان MCU عالی است اما کل داستان بیش از حد طولانی به نظر میرسد. همانطور که گفته شد این سریال همچنان سرگرم کننده است و لباس شوالیه ماه از کمیکها اقتباس شده است.
5- هاکای (Hawkeye)
قسمتهای خوب هاکای با لحظات ضعیفتر آن متعادل میشود. در طول سریال هاکای سعی میکند دختری که در حال فرار از یک گروه جنایتکاری است را نجات دهد، در حالی که جریانات مربوط به گذشته تاریک خود را قبل از کریسمس برطرف میکند.
اولین بازی هیلی استاینفلد در ابن سریال دیزنی پلاس مارول در نقش کیت بیشاپ باورنکردنی بود. او با کلینت بارتون (جرمی رنر) و یلنا (فلورانس پوگ) کاریزما و ارتباطی عالی داشت. این سریال لحظات تاریکتر و احساسیتر خود را با نور و شادمانی کریسمس متعادل میکند اما ایرادات زیادی دارد؛ از جمله خطوط داستانی غیرضروری که هرگز حل نمیشوند و تلاش برای بستن داستان شخصیتهای زیادی در پایان آن.
بزرگترین گناه هاکای این است که سریال بیشتر شبیه شروع داستان کیت و قاتل داستان، اکو (آلاکوا کاکس) است تا اینکه سریال هاکای باشد. یک صحنه حذف شده لو رفته در مورد کاوش در دوران کودکی هاکای ثابت میکند که سازندگان به وضوح علاقهای به پس زمینه او نداشتهاند.
از زمان انتقام جویان: عصر اولتران، MCU هاکای را برای همیشه در ذهنیت «آخرین مأموریت» زندانی کرده است، در حالی که هرگز پایان رضایتبخشی به این شخصیت نداده است. من امیدوار بودم که سریال هاکای بالاخره این موضوع را تغییر دهد یا حداقل شروعی دوباره برای این قهرمان فراهم کند، اما هاکای هیچکدام را انجام نمیدهد.
4- لوکی (Loki)
خدای فریبکاری یعنی تام هیدلستون طی سالها ماجراجوییهای جذابی در MCU داشته است، اما سریال لوکی او را به ماجرای عجیبتری میبرد. این سریال نسخه لوکی که در فیلم انتقام جویان: پایان بازی با مکعب تسراکت فرار میکند را از خط زمانی خارج میکند. او در اداره زمانهای گوناگون استخدام شده است تا نسخه دیگری از خود به نام سیلوی (سوفیا دی مارتینو) را شکار کند.
با اینکه این سریال یک کار عالی برای ایجاد یک شخصیت منفی بزرگ جدید در MCU انجام میدهد (جاناتان میجرز در نقش کانگ فاتح)، بهانهای برای تحلیل لوکی به روشی عمیقتر است. این سریال به این موضوع پی میبرد که چرا لوکی میخواهد بر زمین، آسگارد و کیهان حکومت کند. او متوجه میشود که در تلاش است تا خلاء زندگیاش را پر کند. همچنین دیدن لوکی در یک رابطه عاشقانه با سیلوی بسیار جذاب است حتی اگر از نظر فنی عاشق خودش شده باشد (بالاخره او یک خودشیفته است!)
سریال لوکی واقعاً مخاطبان را برای مولتیورس در آینده MCU آماده کرد و این کار را در حالی انجام داد که داستانی تکان دهنده از رشد و پذیرش لوکی را روایت میکرد. این کار آسانی نیست. بیایید امیدوار باشیم که مامور موبیوس (اوون ویلسون) در نهایت هر زمان که فصل دوم از راه میرسد، سوار یک جت اسکی شود.
3- خانم مارول (Ms. Marvel)
بازی ایمان ولانی در نقش خانم مارول یکی از بهترین اجراهای سال است و واقعا سریال را ده برابر بهتر کرد. کامالا خان (ولانی) پس از اینکه متوجه شد که النگوهایش قدرت فوق العادهای به او دادهاند، تصمیم میگیرد تبدیل به یک ابرقهرمان شود. با اینکه برخی از طرفداران از کودکانه بودن سریال شکایت داشتند به نظر من این موضوع یکی از نقاط قوت سریال بود.
دوران جوانی کامالا در کل سریال احساس میشود و از در دنیای عنکبوتی (Into The Spiderverse) الهام گرفته است تا پسزمینههای بصری گرافیکی جالبی ایجاد کند و با استفاده از تکنیکهایی از کمدی نوجوانانه این سریال حداکثر استفاده را ببرد؛ در کل این سریال سرگرم کننده بود. از بین همه شخصیتهای متنوع جدید در فاز چهارم، خانم مارول یکی از الهام بخشترین شخصیتها است زیرا میتواند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند. با اینکه قسمت میانی داستان کمی طول میکشد، بازی ولانی شما را در تمام طول مدت درگیر نگه میدارد.
ایراد اصلی سریال روشی است که سعی میکند از خاستگاه کمیک این ابرقهرمان فاصله بگیرد. واضح است که سریال میخواست با شخصیتهای شرور خود یعنی جنها نه به عنوان ارواح شیطانی افسانه ای از فرهنگ عامه پیش از اسلام، بلکه به عنوان موجوداتی در جهانی موازی رفتار کند. با این حال این انتخاب همان افرادی که امید داشت نماینده آنها باشد را آزار داد. برخی از طرفداران مسلمان ناراحتی خود از تماشای سریالی که این ارواح شیطانی را در خود جای داده بود و تبدیل اولین و تنها قهرمان مسلمان جنوب آسیایی به یک جن را به اشتراک گذاشتند.
2- گرگینه در شب (Werewolf by Night)
گرگینه در شب یکی دیگر از سریال های مارول دیزنی اخیر است زیرا این ماجراجویی مستقل درست در زمان هالووین در اکتبر 2022 وارد دنیای مارول شد. این نمایش ویژه تلویزیونی تعداد انگشت شماری از شخصیتهای جدید را به MCU معرفی میکند که مخاطب را یاد یک فیلم قدیمی به کارگردانی مایکل جیاکینو میاندازد.
داستان این سریال گروهی از شکارچیان هیولا را دنبال میکند که پس از مرگ صاحب قبلی آن یعنی اولیسس بلاداستون، برای یافتن جانشینی برای بلاداستون عرفانی گرد هم میآیند. گیل گارسیا برنال در نقش جک راسل بازی میکند که راز تشنهی خون بودن خود را از بقیه پنهان میکند زیرا میتواند به یک گرگینه تبدیل شود.
این نمایش ویژه به دلیل کارگردانی جیاکینو از هر چیز دیگری در MCU کاملاً متفاوت به نظر میرسد. ترسناک بودن، خشونت، و سبک سیاه و سفید آن کل ماجرا را فوقالعاده وهمآور میکند. گرگینه در شب بسیار سرگرم کننده است زیرا به جای اینکه فقط یک اثر دیگر براساس کتاب کمیک باشد، به ژانر وحشت متمایل است. این نمایش ویژه زمان را برای ایجاد یک داستان غنی از اساطیر در MCU تلف نمیکند و روی پای خودش میایستد.
امیدواریم مارول به جیاکینو اجازه دهد برای دنبالهای به دیزنی پلاس بازگردد.
1- وانداویژن (WandaVision) از سریال های مارول دیزنی
وانداویژن اولین سریال ساخته استودیوی مارول در دیزنی پلاس است. این سریال بررسی خیره کنندهای از خانواده، عشق و غم و اندوه از طریق یک لنز کمدی عجیب و غریب بوده و علاوه بر آن MCU را به استقبال از مولتیورس نزدیک تر میکند.
اسکارلت ویچ (Scarlet Witch) همیشه در MCU عضوی از یک تیم بوده، بنابراین دیدن اینکه الیزابت اولسن با داشتن زمان بیشتر در این نقش واقعاً چه کاری میتواند انجام دهد برای طرفداران هیجان انگیز بود.
چیزی که به همان اندازه با طراوت است این است که سریال از انتظارات ظاهری یک سریال مارول به دور است. واندا کل شهر را مجبور میکند تا با قدرتهایش در تغییر واقعیت، فانتزیهای کمدیگونه او را برآورده کند و ثابت میکند که اسکارلت ویچ چقدر قدرتمند است زیرا صدها شهروند وست ویو (Westview) را تحت طلسم خود نگه میدارد.
تمام این جریانات تلاش واندا برای داشتن زندگی ایده آل خود با ویژن است که در انتقام جویان: جنگ بی نهایت درگذشت. قلب داستان کاملاً در یک دیالوگ از خود ویژن گنجانده شده است: «عشق چیست، اگر غم و اندوه پایدار نباشد؟» همه اینها بدون اشاره به بازی استثنایی کاترین هان است که در نقش یکی دیگر از جادوگران مارول یعنی آگاتا هارکنس، بازی شرورانه ای را ارائه میدهد. فریب دادن واندا توسط او چیزی است که او را به درک میزان واقعی قدرت هایش وا میدارد و دیدن ارتباط بین اولسن و هان بسیار سرگرم کننده است.
اساسا مارول با وانداویزن قالب همیشگی خود را شکست و در همان حین توانست داستانی واقعاً دلخراش را روایت کند. این سریال کاملا شایسته مقام اول این لیست است.
منبع: Insider
سلام به نظر من بهترین سریال اول مون تایت است بعد لوکی و بعد واندا ویژن
با تشکر از سایتتون