لاکپشتهای نینجا از زمان خلقتشان در دنیای کمیک جزو محبوبترین گروهها و شخصیتها محسوب میشدند. با کافه کمیک همراه باشید تا جالب ترین حقایق لاک پشت های نینجا را بخوانید.
لاکپشتهای نینجا یک پدیده فرهنگی است که قلب مردم را در سراسر جهان تسخیر کرده. این چهار لاکپشت انسان نما که هر کدام شخصیت و سبک مبارزه منحصر به فرد خود را دارند، به نمادهای فرهنگ عامه تبدیل شدهاند. با اینکه آنها ممکن است به عنوان یک مفهوم کتاب کمیک ساده شروع شده باشند، از آن زمان به یک فرنچایز چند رسانهای تبدیل شدهاند که چندین نسل را در بر میگیرد.
بیان اینکه لاکپشتهای نینجا تا چه حد در فرهنگ عامه تأثیر گذاشتهاند، سخت است. آنها در برنامههای تلویزیونی، فیلمها و بازیهای ویدیویی بیشمار و همچنین انواع مختلف رسانهها به نمایش درآمدهاند. محبوبیت آنها منجر به تولید طیف گستردهای از کالاها از جمله اکشن فیگور، لباس و حتی خدمات تحویل پیتزا شده است. برای بسیاری از مردم، لاکپشتهای نینجا نه تنها چیزی بیش از یک فرنچایز بلکه بخش محبوب دوران کودکی آنها است.
حقایق لاک پشت های نینجا : این مجموعه به عنوان یک کتاب کمیک شروع شد
وقتی کوین ایستمن (Kevin Eastman) و پیتر لیرد (Peter Laird) برای اولین بار کتاب کمیک Teenage Mutant Ninja Turtles را خلق کردند، هیچ تصوری از این نداشتند که این کمیک به پدیده فرهنگی که امروز هست تبدیل شود. کمیک اصلی در سال ۱۹۸۴ منتشر شد و به عنوان تقلیدی از کمیکهای ابرقهرمانی محبوب در آن زمان در نظر گرفته شد. با این حال، لاکپشتها به سرعت طرفدار پیدا کردند و خیلی زود از خاستگاه کتابهای کمیک خود فرا رفتند.
یکی از نکات کلیدی که کمیکهای اولیه لاکپشتهای نینجا را از دیگر کمیکهای آن زمان متمایز میکرد لحن آنها بود. برخلاف اکثر کمیکهای ابرقهرمانی که مخاطبان جوانتر را هدف قرار میدادند، کمیکهای TMNT تاریک و خشن بودند. لاکپشتها اغلب خود را در نبردهای وحشیانه با دشمنان خود میدیدند که اغلب منجر به جراحات خونین و حتی مرگ میشد. این لحن تند به متمایز کردن لاکپشتهای نینجا از دیگر شخصیتهای کتابهای مصور کمک کرد و آنها را مورد توجه خوانندگان مسنتر قرار داد.
لاکپشتهای نینجا به رغم جذابیت اولیهشان به سرعت شروع به جلب توجه خارج از دنیای کمیک کردند. در سال ۱۹۸۷ یک سریال تلویزیونی انیمیشنی بر اساس این شخصیتها پخش شد که به معرفی لاکپشتهای نینجا به مخاطبان بیشتر کمک کرد. اینجا نقطهای بود که محبوبیت این شخصیتها فوق العاده افزایش یافت. فیلمها، بازیهای ویدیویی و حجم بیپایانی کالا از این قهرمانان تولید شد.
کمیک لاکپشتهای نینجا به عنوان یک تقلید شروع شد
زمانی که کوین ایستمن و پیتر لیرد برای اولین بار کتاب کمیک لاکپشتهای نینجا را نوشتند، این کار را با هدف خاصی انجام دادند. این دو طرفدار سرسخت کمیکهای ابرقهرمانی مانند دردویل (Daredevil) بودند، اما برخی از جنبههای آن کمیکها را کمی مسخره میدانستند. در نتیجه آنها تصمیم گرفتند که یک تقلید از آن کمیکها با استفاده از لاکپشتهای انسان نما به عنوان شخصیتهای اصلی خود بسازند.
یکی از عناصر کلیدی ریشههای تقلید لاکپشتهای نینجا، ارتباط آنها با دردویل است. اسپلینتر، مربی و شخصیت پدرگونه لاکپشتها، در ابتدا قرار بود تقلیدی از استیک (Stick) (استاد دردویل)، شخصیتی از دردویل باشد که نقشی مشابه را ایفا میکند. به طور مشابهی گروه فوت (Foot Clan) که گروهی از نینجاهای قاتل است نقش شخصیت منفی اصلی لاکپشتهای نینجا را ایفا میکنند. این تقلیدی از گروه هند (The Hand) هست، گروهی از نینجاهای قاتل که در کمیکهای دردویل چنین نقشی را دارند.
علیرغم اینکه کمیکهای لاکپشتهای نینجا جهشیافته تقلیدی از کمیک دیگری هستند، اما جذابیت منحصر به فرد خود را داشتند. خود لاکپشتها به سرعت به عنوان شخصیتهای دوستداشتنی و کاملاً تحققیافته ظاهر شدند که هرکدام دارای شخصیت و سبک جنگی متمایز خود بودند. این سری کمیک همچنین صحنههای مبارزهای پراکنده و همچنین طنز و شوخی فراوانی داشت.
شردر بر اساس رنده پنیر طراحی شد
الهام از رنده پنیر قطعا در طراحی شردر (Shredder) با تیغههای تیز و ظاهر فلزیاش مشهود است. اما فراتر از شباهتهای بصری، شباهتهای جالبی بین رنده پنیر و دشمن قسم خورده لاکپشتهای نینجا وجود دارد. به عنوان مثال، هر دو در رنده کردن تبحر دارند با این فرق که شردر دشمنانش را به این سرنوشت دچار میکند اما رنده فقط مواد غذایی را!
البته نکات بیشتری در شردر به جز طراحی او وجود دارد. این شخصیت به بخشی نمادین از فرنچایز لاکپشتهای نینجا تبدیل شده و در طول سالها در اقتباسهای بیشماری ظاهر شده است. در بسیاری از نسخههای این داستان، شردر به عنوان یک جنگجوی سرسخت با پیوند عمیقی با گذشته لاکپشتها به تصویر کشیده شده. او اغلب به عنوان متفکر بسیار باهوش و استراتژیک که همیشه یک قدم جلوتر از دشمنان خود است، به تصویر کشیده میشود.
چه شباهت بین شردر و یک رنده پنیر را ببینید یا نه، نمیتوان انکار کرد که این شخصیت به خودی خود به نماد فرهنگ عامه تبدیل شده است. شردر از حضور در کتابهای مصور اصلی گرفته تا اقتباسهای مختلف انیمیشن و لایو اکشن خود، همچنان طرفداران را در هر سنی مجذوب خود میکند و شاید دفعه بعد که در حال درست کردن یک ساندویچ هستید، به رنده پنیر خود با دیدی متفاوت نگاه کنید و تصور کنید چه آسیبی میتواند در دست یک نینجای ماهر ایجاد کند!
لاکپشتها از سر گاو برای سفرهای میان بُعدی استفاده کردند
کادلی (Cudley the Cowlick) تبدیل به یک شخصیت فرعی و بخش مهمی از ماجراهای لاکپشتهای نینجا شد. او یک سر گاو جدا شده بود، اما میتوانست به میل خود در زمان و مکان سفر کند و وسیلهای برای رفت و آمد بینبعدی برای لاکپشتها فراهم کند که در طول سری کمیک بارها از آن استفاده میکردند. همانطور که لاکپشتها به ماجراجوییهای خود ادامه دادند، با طیف گستردهای از موجودات و شخصیتهای عجیب و غریب روبرو شدند، اما کادلی همیشه یکی از غیرمعمولترین متحدان آنها باقی ماند.
اگرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، ایده استفاده از سر گاو برای سفرهای بینبعدی در واقع تا حدی در چارچوب جهان لاکپشتهای نینجا معنا پیدا میکند. به هر حال، اینها شخصیتهایی هستند که با قرار گرفتن در معرض ماده مرموزی به نام اووز (Ooze) از لاکپشتهای معمولی به موجوداتی انسان نما تبدیل شدهاند.
آنها در فاضلاب شهر نیویورک زندگی میکنند و با کمک استاد موش خود یعنی اسپلینتر، با جرم و جنایت میجنگند. با توجه به همه اینها، باورش سخت نیست که لاکپشتها مایل باشند در فضا و زمان بر پشت سر جدا شده یک گاو سوار شوند.
با اینکه برخی از طرفداران لاکپشتهای نینجا ممکن است رویکرد سادهتر مجموعه کارتونی کلاسیک را ترجیح دهند، نمیتوان انکار کرد که لحظات عجیبتر سری کمیک بخشی از چیزی است که آن را به یاد ماندنی میکند. این لاکپشتها چه در حال نبرد با بیگانگان در یک رینگ کشتی بین کهکشانی یا استفاده از سر گاو برای سفرهای بین بعدی باشند، هرگز از پذیرفتن چیزهای عجیب و غریب و غیرمنتظره نمیترسند و به همین دلیل است که حتی دههها پس از اولین حضورشان همچنان محبوب طرفداران در هر سنی هستند.
آپریل اونیل همیشه یک خبرنگار نبود
در مجموعه انیمیشنی لاکپشتهای نینجا، نقش آپریل اونیل (April O’Neil) پرداخت بیشتری داشت تا به یکی از شخصیتهای مکمل اصلی و نزدیکترین متحد لاکپشتها تبدیل شود. او به کار به عنوان گزارشگر برای اخبار کانال ۶ ادامه داد اما شخصیت او برای داستان بسیار برجستهتر شد. او غالباً کسی بود که سرنخها را کشف میکرد یا اطلاعات حیاتی درباره دشمنان لاکپشتها را در اختیار آنها قرار میداد و همیشه برای رفتن به مأموریتهای خطرناک آماده بود.
آپریل اونیل در کمیکهای اصلی لاکپشتهای نینجا دستیار آزمایشگاه بکستر استاکمن (Baxter Stockman) بود و وقتی موشهای رباتیک بکستر حمله کردند، لاکپشتها آپریل را از آن آزمایشگاه نجات دادند. این شخصیت توانست جایگاه ویژهای در قلب طرفداران سراسر جهان ایجاد کند. چه وقتی از میکروفون استفاده کند و چه کاتانا، او همیشه آماده است تا با هر چالشی روبرو شود. به همین دلیل است که او تا سالهای آینده بخش مهمی از جهان لاکپشتهای نینجا باقی خواهد ماند.
با گذشت زمان، آپریل اونیل به یکی از شناختهشدهترین و دوست داشتنیترین شخصیتها در کل فرنچایز لاکپشتهای نینجا تبدیل شد. او در رسانههای مختلف توسط تعدادی از بازیگران زن با استعداد، از جمله رنه جیکوبز (Renae Jacobs) در مجموعه کارتونی کلاسیک، جودیت هوگ (Judith Hoag) در فیلم اصلی لایو اکشن و مگان فاکس (Megan Fox) در اقتباسهای اخیر لاکپشتهای نینجا به تصویر کشیده شدهاند. در حالی که ممکن است پیشینه او تا حدودی از نسخهای به نسخه دیگر تغییر کرده باشد، ویژگیهای اصلی او یعنی هوش، شجاعت و تمایل به کمک به دیگران ثابت مانده است.
برای حرکت هر لاکپشت در فیلم اول ۳ نفر لازم بود
علیرغم چالشهایی که برای زنده کردن لاکپشتها در پرده نقرهای وجود داشت، اولین فیلم آنها موفقیت بزرگی بود و کمک کرد تا فرنچایز لاکپشتهای نینجا به قلههای جدیدی از محبوبیت برسد. این فیلم جلوههای ویژه پیشگام، فیلمنامهای قوی، اجراهای به یادماندنی و موسیقی متن فراموش نشدنی را به نمایش میگذارد. امروزه، این فیلم یک اثر کلاسیک از هر دو ژانر ابرقهرمانی و کمدی در نظر گرفته میشود و همچنان یکی از محبوبترین اقتباسهای داستان Teenage Mutant Ninja Turtles است.
در فیلم سال ۱۹۹۰ لاکپشتهای نینجا، سه نفر هر شخصیت را زنده کردند: دو عروسکگردان و یک صداپیشه. لیف تیلدن (Leif Tilden) که نقش دوناتلو (Donatello) را داشت، اولین روز خود را به این شکل شرح داد:
«اولین صحنهای که با شخصیت میکل آنجلو (Michelangelo) انجام دادم، زمانی بود که در فاضلاب منتظر پیتزا هستیم. این تمام کاری است که آن روز انجام دادیم. ما آنجا نشسته بودیم و تمام طراحی حرکات را کنار هم میگذاشتیم. حرکات سر، تماس چشمی و نفس کشیدن. هر لاکپشت دو عروسک گردان دارد: یکی چشمها را حرکت میدهد، دیگری دهان را حرکت میدهد و شما همه چیز را با هم زمانبندی میکنید. شش نفر تلاش میکنند تا این صحنه بسیار ظریف کار شود و باورپذیر به نظر برسد.»
رافائل تیم را برای مدتی ترک کرد
تصمیم رافائل (Raphael) برای ترک تیم، یک خط داستانی مهم در سری کتابهای کمیک Teenage Mutant Ninja Turtles Adventures بود و بازتاب قابل توجهی هم برای این شخصیت و هم برای برادرانش داشت. با اینکه رافائل در ابتدا به Mighty Mutanimals ملحق شد تا با شروران بین کهکشانی بجنگد، اما میفهمد که لقمه بزرگتر از دهنش برداشته و در مقابل دشمنان قدرتمندی مانند Null، Skul و Bean قرار گرفته.
در همین حین، خروج رافائل از تیم لاکپشتهای نینجا تأثیر قابل توجهی بر برادرانش گذاشت. بدون وجود او برای ایجاد تعادل بین اعضای گروه، باقی لاکپشتها برای حضور موثر در تیم تلاش کردند و همین موضوع تنش را بین آنها آغاز کرد. لئوناردو (Leonardo) سنگینی مسئولیت حفظ تیم را احساس و تلاش میکرد تا خلاء رهبری را که به دلیل غیبت رافائل ایجاد کرده بود پر کند.
البته در نهایت رافائل به تیم بازگشت و درسهای ارزشمندی در مورد اهمیت کار تیمی و وفاداری در طول راه آموخت. اما حضور کوتاه او با Mighty Mutanimals بخش مهمی از قوس شخصیتی او باقی میماند و شاهدی بر روابط پیچیدهایست که لاکپشتهای نینجا را به چنین فرنچایزی بادوام و محبوبی تبدیل کرده.
هیچکس نمیخواست اولین فیلم TMNT را بسازد
علیرغم عدم تمایل اولیه تهیهکنندگان هالیوود، گروهی از فیلمسازان و سرمایهگذاران مصمم در نهایت گرد هم آمدند تا لاکپشتهای نینجا را به پرده نقرهای بیاورند. این گروه شامل تهیهکننده سایمن فیلدز (Simon Fields)، کارگردان استیو بارون (Steve Barron) و نویسنده بابی هربک (Bobby Herbeck) و دیگران بود. آنها با هم بهطور خستگیناپذیری برای تامین مالی، توسعه فیلمنامه و زنده کردن لاکپشتهای نینجا با استفاده از جلوههای ویژه پیشرفته تلاش کردند.
اگرچه کارتون لاکپشتهای نینجا در اواخر دهه ۸۰ محبوبیت بیشتری پیدا کرد، هیچکس در هالیوود نمیخواست کاری به کار این فیلم داشته باشد. تهیهکنندگان مرتبط با لاکپشتهای نینجا، شکست هاوارد اردک (Howard the Duck) را به شروع آهسته این فرنچایز به پرده سینما نسبت میدهند اما این اتفاقات زمانی افتاد که هیچکس نمیخواست فیلمهای کمیک بوکی بسازد. تولیدکنندگان فکر میکردند که این فیلمها فروش ندارند. یکی از تهیهکنندگان فیلم به هالیوود ریپورتر گفت: «یکی از اولین تماسهای من با پیتر چرنین بود که مدت زیادی فاکس را اداره میکرد، اما پیتر گفت: شما دیوانه شدید؟»
با این حال روند ساخت اولین فیلم لاکپشتهای نینجا روند آسانی نبود. بودجه فیلم بر اساس استانداردهای هالیوود نسبتاً متوسط بود و تیم تولید باید با منابع خود خلاقیت به خرج میداد تا به اثر مورد نظر برسد. آنها از ترکیبی از عروسک گردانی عملی، انیمیشن و مینیاتور استفاده کردند تا لاکپشتها و دیگر شخصیتها را زنده کنند، در حالی که به شدت به طراحی دقیق صحنه و فیلمبرداری تکیه میکردند تا دنیایی کاملاً تحققیافته برای داستان بسازند.
لاکپشتهای نینجا بسیار سیاسی بود
علاوه بر فعالیتهای زیست محیطی، کمیکهای لاکپشتهای نینجا اغلب به سایر مسائل سیاسی و اجتماعی نیز میپردازند. به عنوان مثال، شماره ۵۱ به موضوع اسلحه پرداخته و لاکپشتها با گروهی از جنایتکاران که از سلاح گرم برای ایجاد وحشت در شهر استفاده میکردند برخورد میکند. در داستانی دیگر، آنها به جنگ با سیاستمدار فاسدی که برای پیشبرد برنامههای خود از فقرا سواستفاده میکرد رفتند.
کمیک شماره ۲۶ و ۲۷ Teenage Mutant Ninja Turtles Adventures با بلایای مختلف زیست محیطی سروکار دارد. ابتدا یک بیگانه از آینده ظاهر میشود که برای نجات حیوانات در معرض خطر از دست انسانها، آنها را میدزدد. در شماره دوم، یک کارخانه سمی باعث ایجاد جهش یافتههایی میشود که میخواهند آپریل اونیل را به موجود دیگری تبدیل کنند!
آنها در یک جامعه دیستوپیایی زندگی کردند
لاکپشتهای نینجا که در ماجراجوییهای مختلف کمیک خود در زمان و مکان سفر میکردند، اغلب با واقعیتهای نگرانکننده آیندهای دیستوپیایی مواجه میشدند. این لاکپشتها چه با شروران آوارهی زمانی مبارزه میکردند و چه برای زنده ماندن در یک زمین بایر آخرالزمانی تلاش میکردند، در نهایت با تاریکی پیش رو بیگانه نبودند.
اولین برخورد آنها از آینده در «سهگانه کوسه آینده» میآید، یک خط داستانی که نشان میدهد خط زمانی فعلی لاکپشتها به رافائل آینده و دوناتلو آینده کمک میکنند تا با شردری که در زمان جابجا شده، یک اَبَر کوسه و چند روبات مبارزه کنند. در این خط زمانی متوجه میشویم که رافائل یک چشم خود را از دست داده، اسپلینتر فوت کرده و درگیریهایی در بین گروه وجود دارد.
از بسیاری جهات، این تصورات تیره و تار از آینده به عنوان داستانهای هشداردهندهای برای خوانندگان عمل میکرد و به آنها هشداری از پیامدهای بالقوه نادیده گرفتن محیط زیست، بیعدالتی اجتماعی و ناتوانی در همکاری با یکدیگر میداد. این آیندههای تاریک به سازندگان کمیکهای TMNT نیز اجازه دادند تا موضوعات پیچیدهای مانند مرگ، از دست دادن و مبارزه برای بقا را در دنیایی که به نظر میرسید مصمم به نابودی آنها باشد کاوش کنند.
حقایق لاک پشت های نینجا : مایکل آنجلو کور شد
پس از بازدید از آینده دیستوپیایی خود، رفتن به فضا، و انجام برخی کارهای دیگر که به نوعی مضحک هستند، لاکپشتهای نینجا باید جلوی پایان جهان را بگیرند و در حالی که آنها در نهایت پیروز میشوند، مایکی در یک انفجار گرفتار شده و به طور موقت کور میشود.
البته مشکلات مایکل آنجلو به همین جا ختم نشد. او علاوه بر نابینایی موقت، خود را در اسارت گارد ساحلی دید و برای چندین شماره در قفس محبوس شد. این خط داستانی به لاکپشتها اجازه داد تا موضوعاتی مانند فساد دولتی، آزادی شخصی، و خطرات اقتدار کنترلنشده را بررسی کنند و روح تسلیمناپذیر مایکل آنجلو را در هنگام مبارزه برای فرار از اسارت به نمایش بگذارند.
سربازان گروه فوت برای فروش اسباب بازی به ربات تبدیل شدند
تصمیم مبنی بر تبدیل گروه فوت به ربات، یک تغییر بزرگ برای فرنچایز لاکپشتهای نینجا بود و پیامدهای مهمی هم برای سریال کارتونی و هم برای اسباب بازیها داشت. در حالی که گروه فوت در کمیک به عنوان گروهی از آدمکشان نینجایی به تصویر کشیده شده بود، آنها در نسخه کارتونی دیگر انسان نبودند و به ربات تبدیل شده بودند تا پدر و مادرها از محتوای کارتونهای کودکانشان شکایت نکنند!
این تغییر تا حد زیادی ناشی از ملاحظات تجاری بود، زیرا سازندگان فرنچایز لاکپشتهای نینجا به دنبال سرمایهگذاری بر موفقیت عظیم اسباببازی خود با گسترش به سایر حوزههای سرگرمی بودند. با ساختن این کارتون برای بچهها و خشونت کمتر، آنها امیدوار بودند که مخاطبان بیشتری را جذب کنند و حتی اسباببازیهای بیشتری را به طرفداران کودک خود بفروشند.
البته، این تصمیم منتقدان خود را نیز داشت، زیرا بسیاری از طرفداران سری اصلی کتابهای کمیک این تغییرات را به عنوان خیانت به ریشههای تیرهتر و بالغتر فرنچایز محکوم کردند. با این وجود، مسیر جدید بسیار موفق بود و به تثبیت لاکپشتهای نینجا به عنوان یکی از نمادینترین و ماندگارترین پدیدههای فرهنگ عامه در دهه ۱۹۸۰ و پس از آن کمک کرد.
نام مایکل آنجلو برای مدتی غلط املایی داشت
غلط املایی نام مایکل آنجلو یک اشتباه جزئی اما قابل توجه بود که برای چندین سال در فرنچایز لاکپشتهای نینجا ادامه داشت. با اینکه ممکن است این نکته توسط بسیاری از خوانندگان و بینندگان مورد توجه قرار نگیرد، علاقهمندان به هنر و محققان دوره رنسانس به سرعت متوجه این اشتباه شدند، زیرا نام این هنرمند نمادین تنها با یک “l” نوشته شده بود.
با وجود این خطا، مایکل آنجلو تا حد زیادی به لطف شخصیت دوست داشتنی، عشق به پیتزا و وفاداری تزلزل ناپذیر به برادرانش یکی از محبوبترین و شناختهشدهترین شخصیتهای مجموعه لاکپشتهای نینجا باقی ماند. ممکن است نام او اشتباه نوشته شده باشد اما تأثیر او بر فرهنگ عامه غیرقابل انکار بود.
پیتر لیرد از کارتون TMNT متنفر است
بر کسی پوشیده نیست که پیتر لیرد از طرفداران این مجموعه کارتونی که در دهههای ۱۹۸۰ و ۹۰ به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد، نبود. در واقع او نارضایتی خود را از این سریال ابراز و به جنبههای مختلفی اشاره میکرد که از دیدگاه اصلی خود برای شخصیتها بسیار دور شده است.
از جمله انتقادات لیرد، استفاده سریال از «نوچههای احمق» مانند بی باپ (Bebop) و راکستدی (Rocksteady) و همچنین به تصویر کشیدن آپریل به عنوان دختری درمانده بود که دائماً نیاز به نجات توسط لاکپشتها داشت. او با وسواس لاکپشتها در مورد پیتزا مخالفت کرد چون احساس میکرد بیش از حد به این موضوع پرداخته شده و برخلاف لحن جدیتر سری کتابهای کمیک اصلی بود.
حقایق لاک پشت های نینجا : آنها یک نمایش بزرگ در سالن برادوی داشتند
برای طرفداران لاکپشتهای نینجا، دهه ۱۹۹۰ زمانی پر از هیجان بود چون این فرنچایز به حوزههای سرگرمی جدیدی گسترش یافت و شاید این امر در هیچ کجا این مشهودتر از تور بدنام Coming Out of The Shells نبود، یک نمایش زنده که در آن لاکپشتها کت چرمی میپوشیدند و گیتار میزدند تا یک سری آهنگ را برای طرفداران اجرا کنند.
تور Coming Out of their Shells که در ابتدا به عنوان راهی برای گسترش نام تجاری TMNT فراتر از جمعیت اصلی کودکان خردسال در نظر گرفته شد تجربهای سورئال و اغلب گیجکننده بود که شامل عناصر عجیب و غریبی مانند گاوهای غولپیکر، تلویزیونهای ساخته شده از جعبه پیتزا و حتی یک صحنه کنسرت در اندازه کامل بود که به شکل لاک لاکپشت درست شده بود.
کلام آخر
فرنچایز لاکپشتهای نینجا بدون شک از زمان آغاز به کار خود در سال ۱۹۸۴ تأثیر قابل توجهی بر فرهنگ عامه گذاشته است. این لاکپشتها برای تقریبا چهار دهه از کتابهای مصور گرفته تا فیلمهای بلند، برنامههای تلویزیونی، و حتی بازیهای ویدیویی برای طرفداران همه سنین و محبوب باقی ماندهاند.
یکی از چشمگیرترین جنبههای لاکپشتهای نینجا توانایی آن برای انطباق و تکامل با زمانه و در عین حال وفادار ماندن به ریشههای خود است. لاکپشتها در طول سالها دستخوش نسخههای متعددی شدهاند، اما همچنان با هر نسل جدید از طرفداران ارتباط میگیرند. چه از طریق مجموعه کتابهای کمیک اصلی آنها باشد و چه از سری انیمیشنهای اخیر، TMNT ثابت کرده که میتواند در هر زمانی محبوب قلبها باشد.
آخرین مقالات کمیک بوکی را در کافه کمیک بخوانید.