سریالهای ابرقهرمانی برخلاف فیلمهای این ژانر زمان زیادی را برای ثبات بخشیدن به دنیا و شخصیتها اختصاص میدهند. با کافه کمیک همراه باشید تا سریال ابرقهرمانی کوتاه را بررسی کنیم.
واقعیت این است که این سریالها اثری غیرقابل انکار بر بینندگان گذاشتند و ثابت کردند که ابرقهرمانها میتوانند به همان اندازه که در کتابهای کمیک تاثیرگذار هستند، در صفحه تلویزیون هم به این شکل عمل کنند.
در این مقاله، ۱۰ سریال ابرقهرمانی کوتاه را بررسی خواهیم کرد که شگفتانگیز بودند اما این فرصت را پیدا نکردند تا پتانسیل خود را بهطور کامل نشان دهند. از لوک کیج (Luke Cage) گرفته که پس از دو فصل کنسل شد تا مامور کارتر (Agent Carter) که بهطرز عجیبی نادیده گرفته شد و تنها دو فصل پخش شد، همه این سریالها دارای طرفداران وفاداری بودند که وقتی به پایان رسیدند ناراحت شدند.
برخی از سریالهای موجود در این فهرست به دلیل شرایط پیشبینی نشده مانند مشکلات پشتصحنه بین عوامل و مدیران شبکه کنسل شدند. برخی دیگر از عدم بازاریابی رنج میبردند و مخاطبی که شایسته آن بودند را پیدا نکردند. علیرغم دلایلی که پشت دوران کوتاه حضورشان در تلویزیون وجود داشت، همه این سریالها در چهارچوب خود پیشگامانه بودند و به شکلگیری دنیای سریالهای ابرقهرمانی مدرن کمک کردند.
شایان ذکر است که برخی از سریالهایی که در اینجا به آنها اشاره میشود از طریق اسپینآف یا فیلم احیا شدهاند. با اینوجود طرفداران همچنان برای از دست دادن این سریالها ناراحت هستند.
۱۰- واچمن (۲۰۱۹): ۱ فصل، ۹ قسمت (Watchmen)
واچمن (Watchmen) یک سریال انقلابی بود که مفهوم ابرقهرمانان را در فضایی کاملاً جدید بررسی میکرد. این سریال با یک اقتباس ابرقهرمانی معمول فاصله داشت و به دلیل مضامین جسورانه و بازیهای قوی توسط بازیگرانش عملکرد درخشانی داشت. واچمن که توسط دیمون لیندلوف (Damon Lindelof) برای شبکه HBO ساخته شد در یک واقعیت جایگزین قرار داشت که در آن ابرقهرمان بودن غیرقانونی بود و آنها مجبور به مخفی بودن شدند. این سریال دنباله واچمن اصلی آلن مور (Alan Moore) و دیو گیبونز (Dave Gibbons) است که ۳۴ سال قبل از اتفاقات سریال رخ میدهد.
یکی از دلایل اصلی تأثیرگذاری واچمن به دلیل ارتباط آن با دوران مدرن بود. این سریال به موضوعاتی مانند تبعیضنژادی و سیستم عدالت کیفری پرداخته و آنها را از طریق یک خط داستانی به تصویر میکشد که شامل یک سازمان برتریطلب سفیدپوستان بود که در واقع اداره پلیس تولسا را هدف قرار میداد. این سریال پیچیدگیهای این موضوعات را برجسته میکرد و آنها را به گونهای ارائه میداد که به گفتگو و بحثهای قابل تامل بین بینندگان دامن میزد.
بازی قدرتمند رجینا کینگ (Regina King) در نقش آنجلا آبار (Angela Abar) با نام مستعار خواهر شب (Sister Night) یکی از نکات برجسته این سریال بود. کینگ انرژی خالصی را به شخصیت وارد و او را به یکی از جذابترین و پیچیدهترین ابرقهرمانان تلویزیون تبدیل کرد. داستان او در طول این سریال مملو از خطر و آشفتگی عاطفی بود و بازی کینگ آنقدر درخشان بود که حضور او در سریال را به اوج جدیدی رساند.
یکی دیگر از عواملی که واچمن را به یک سریال عالی تبدیل کرد تمایل آن به استفاده از رویدادهای واقعی بود. این سریال به کشتار نژادی تولسا در سال ۱۹۲۱ اشاره داشت، یک تراژدی بزرگ که اغلب در کتابهای تاریخ نادیده گرفته میشود. این سریال با استفاده از این رویداد وحشتناک، بینندگان را با بخشی از تاریخ آمریکا آشنا کرد که در پس سایههای گم شده بود. این استفاده از اتفاقات واقعی سریال را در موقعیتی دشوار و ناراحتکننده قرار داد که برای بسیاری از بینندگان بسیار آشنا بود.
۹- کنستانتین (۲۰۱۴): ۱ فصل، ۱۳ قسمت (Constantine)
کنستانتین (Constantine) یک سریال ابرقهرمانی است که در سال ۲۰۱۴ پخش شد و متاسفانه دوران پخش کوتاهی داشت. این سریال بر اساس شخصیت کمیکهای دی سی یعنی جان کنستانتین، جادوگر بریتانیایی با شیاطین و دیگر موجودات ماورای طبیعی مبارزه میکرد، ساخته شد. نقش کنستانتین را مت رایان (Matt Ryan) بازی کرد که شخصیت طعنهآمیز و گذشته آشفته این شخصیت را به خوبی به تصویر میکشید.
یکی از نقاط قوت کنستانتین جلوههای بصری آن بود که برای یک سریال تلویزیونی خیرهکننده و چشمگیر بود. سازندگان سریال از جلوههای ویژه به خوبی برای زنده کردن موجودات جادویی که کنستانتین با آنها روبرو میشد، استفاده کردند. علاوه بر این سکانسهای اکشن بهطرز ماهرانهای طراحی شدند که تجربه هیجانانگیزی را برای مخاطبان ایجاد میکرد.
همچنین دیدن یک سریال ابرقهرمانی که بر روی ماوراءالطبیعه متمرکز بود فرم بسیار جدیدی به ژانر ابرقهرمانی بخشید. بازی مت رایان هم از سوی طرفداران و هم از سوی منتقدان مورد ستایش قرار گرفت و بسیاری از آنها ناراحت شدند که این سریال پس از تنها یک فصل لغو شد.
میراث کنستانتین ولی ناتمام باقی نماند. جان کنستانتین به تلویزیون برگشت و به یک شخصیت فرعی در دنیای آرو (Arrowverse) تبدیل و در چندین قسمت از Arrow و Legends of Tomorrow ظاهر شد. مت رایان با همان شوخطبعی و جذابیتی که او را در سریال کنستانتین بسیار محبوب کرد به ایفای نقش این شخصیت ادامه داد. همچنین شایعاتی مبنی بر احیای احتمالی این سریال وجود دارد اما هنوز چیزی تایید نشده است.
۸- تیک (۲۰۱۶ – ۲۰۱۸): ۲ فصل، ۲۲ قسمت (The Tick)
تیک (The Tick) که برای اولین بار در اواخر دهه ۱۹۸۰ به عنوان یک کمیک معرفی شد، چندین اقتباس را قبل از سریال کوتاه مدت آمازون پرایم (Amazon Prime) به خود دیده بود. این اقتباسها شامل یک سریال انیمیشنی در دهه ۱۹۹۰ و یک سریال لایو اکشن در سال ۲۰۰۱ بود. با اینحال، این نسخه ۲۰۱۶ – ۲۰۱۸ این سریال بود که با نویسندگی تند و تیز و رویکرد محبت آمیز به این ژانر، جان تازهای به شخصیت تیک دمید. تیک تنها با دو فصل ده قسمتی، توانست جهانی منحصر بهفرد را از ژانر ابرقهرمانی بسازد.
یکی از عناصر برجسته سریال تیک، شخصیتهای آن بود. در کنار قهرمان داستان یعنی تیک و دستیارش آرتور، این سریال طیفی از چهرههای به یادماندنی از جمله اورکیل (Overkill)، خانم لینت (Miss Lint)، سوپرین (Superian) و البته ترور (The Terror) را معرفی کرد. شخصیت ترور که توسط جکی ارل هیلی (Jackie Earle Haley) به صفحه تلویزیون معرفی شد تبهکاری بود که هم واقعاً تهدیدآمیز و در عین حال فوقالعاده خندهدار بود. پیشینه و انگیزههای این شخصیت به شیوه شگفتانگیزی شکل گرفت و او را به دشمنی شایسته برای تیک و متحدانش تبدیل کرد. در همین حال، مبارزات آرتور با اضطراب و شک به خود لایهای از عمق عاطفی را اضافه کرد که سریال را بیش از یک اقتباس جلو برد.
یکی دیگر از جنبههای تیک که آن را از دیگر سریالهای ابرقهرمانی متمایز میکرد، سبک بصری آن بود. طراحی، لباسها و جلوههای ویژه همگی به خلق دنیایی کمک کردند که احساس میشد منحصر بهفرد است و میشود در آن زندگی میکرد. از خیابانهای نورانی شهر گرفته تا مخفیگاههای زیرزمینی ابرشرورها، هر مکان حال و هوای متمایز خود را داشت. صحنههای اکشن نیز با طنز طراحی شده بود و از توانایی و ضعفهای شخصیتها نهایت استفاده را میبرد. چه تیک در مقابل یک ربات غولپیکر قرار میگرفت یا آرتور در حال یادگیری استفاده از لباس پرنده خود بود، سریال هرگز فراموش نکرد که باید سرگرمکننده باشد.
همیشه ناامید کننده است که یک سریال دوست داشتنی خیلی زود به پایان برسد اما لغو سریال تیک پس از دو فصل به دلیل تمام نشدن داستان بسیار ناامیدکننده بود. قسمت پایانی این سریال بینندگان را با دو داستان ناتمام تنها گذاشت. طرفداران خواهان فصل سوم بودند تا داستان به پایان برسد و جهان گستردهتری را که در قسمتهای قبلی اشاره شده بود کشف کنند. متاسفانه بهنظر میرسد که به این زودیها این اتفاق نمیافتد. با اینوجود تیک همچنان در میان طرفداران ابرقهرمانی محبوب است و تأثیر آن را میتوان در سریالهای دیگری که پس از آن پخش شد مشاهده کرد.
۷- فلش (۱۹۹۰ – ۱۹۹۱): ۱ فصل، ۲۲ قسمت (The Flash)
فلش (The Flash) یک سریال ابرقهرمانی خاص و به یادماندنی بود که شایسته شناخته شدن بیشتر است. این سریال عمر کوتاهی داشت و تنها از ۲۲ قسمت تشکیل شده بود، اما اثری ماندگار در چشمانداز فرهنگ عامه به جای گذاشت. سازندگان سریال، دنی بیلسون (Danny Bilson) و پل دمئو (Paul Demeo) روی فیلم کلاسیک علمی تخیلی Trancer کار کرده بودند و حس شوخطبعی خاص خودشان را به سریال فلش هم آوردند.
جان وسلی شیپ (John Wesley Shipp) نقش بری آلن (Barry Allen)، دانشمندی که پس از برخورد صاعقه به سرعت فوق بشری دست مییابد را بازی کرد. شیپ در نقش آلن کاملا جدی و دوستداشتنی بود و حس سرگرمی و ماجراجویی را به این نقش آورد. او توسط یک گروه بازیگر با استعداد همراهی میشد که شامل آماندا پیس (Amanda Pays) بهعنوان نامزدش تینا مگی، الکس دزرت (Alex Desert) در نقش بهترین دوستش جولیو مندز و ویتو دامبروزیو (Vito D’Ambrosio) در نقش رئیس بداخلاقش فرانک کورتیس بودند.
اما این مارک همیل (Mark Hamill) بود که به عنوان تریکستر (Trickster) توجهات را در این سریال از آن خود کرد. همیل که تازه نقش نمادین خود را بهعنوان لوک اسکایواکر (Luke Skywalker) در سه گانه جنگ ستارگان (Star Wars) کامل کرده بود از شانس بازی در نقش یک شرور لذت برد و انرژی خاصی را به این شخصیت وارد کرد. تریکستر در سه قسمت از فلش ظاهر شد و مورد علاقه طرفداران قرار گرفت، بهطوری که بعداً برای جهان Arrowverse دوباره احیا شد.
فلش بدون نقص نبود. جلوههای ویژه آن، اگرچه برای زمان خودش چشمگیر بود، اما مطابق با استانداردهای امروزی نیست. لحن این سریال بیثبات است و برخی از اپیزودها جنبه کمدی سریال را در بر میگیرند و برخی دیگر درام جدیتری را هدف قرار میدهند. این ایرادات جزئی از این واقعیت کم نمیکند که فلش یک سریال ابرقهرمانی پیشگام بود که راه را برای سریالهای آینده مانند Smallville، Arrow و فلش (۲۰۱۴ تاکنون) هموار کرد.
۶- بااستعداد (۲۰۱۷ – ۲۰۱۹): ۲ فصل، ۲۹ قسمت (The Gifted)
بااستعداد (The Gifted) یک سریال ابرقهرمانی بود که به جای تمرکز بر شخصیتهای شناخته شدهای مانند مرد آهنی یا مرد عنکبوتی، به بخش جدیدی از دنیای مارول پرداخت. این سریال بینندگان را با گروهی از جهش یافتهها با توانایی و شخصیتهای منحصر بهفردی آشنا کرد که آنها را از ابتدا تا انتها درگیر خود نگهداشت. این سریال شامل بازیگرانی با استعداد به رهبری استیون مویر (Steven Moyer) و امی آکر (Amy Acker) بود که به نقشهای خود بهعنوان والدینی که در تلاش برای محافظت از فرزندانشان آنها را در یک جامعه زیرزمینی مخفی کردند، عمق و ظرافت اضافه بخشیدند.
یکی از درخشانترین جنبههای سریال توانایی آن در ایجاد تعادل بین اکشن و توسعه شخصیت بود. این سریال با ارائه صحنههای هیجانانگیز و اکشن هرگز از شخصیتهای اصلی خود و روابط بین آنها غافل نشد. این اقدام به مخاطب این امکان را میداد که به نتایج هر نبرد و امنیت شخصیتهایی که عاشقشان شده بودند اهمیت بدهند. این سریال پیامدهای اجتماعی جهشیافته بودن را در دنیایی که از آنها میترسید و از آنها متنفر بود را مورد بررسی قرار داد.
سریال بااستعداد با وجود نقاط قوت خود متأسفانه تنها دو فصل ادامه داشت و سپس توسط فاکس لغو شد. طرفداران سریال ناراحت شدند و خواستار فصلهای بیشتری بودند، بهخصوص که داستان فصل دوم تمام نشده بود. با اینحال دوران کوتاه سریال از تاثیر آن بر چشمانداز ژانر ابرقهرمانی کم نکرد. این سریال ثابت کرد که هنوز جایی برای داستانها و شخصیتهای جدید در دنیای مارول وجود دارد. سریال بااستعداد همچنین به هموار کردن راه برای دیگر سریالهای ابرقهرمانی غیرسنتی مانند آکادمی آمبرلا (Umbrella Academy) و دووم پاترول (Doom Patrol) کمک کرد.
۵- مایتی مورفین پاور رنجرز (۱۹۹۳ – ۱۹۹۵): ۳ فصل، ۱۴۵ قسمت (Mighty Morphin Power Rangers)
مایتی مورفین پاور رنجرز (Mighty Morphin Power Rangers) تنها برای دو سال پخش شد اما تأثیر قابلتوجهی بر فرهنگ عامه گذاشت. در این سریال ابرقهرمانی با گروهی از نوجوانان آشنا میشویم که پس از گرفتن قدرتهای عرفانی به ابرقهرمانانی برای مبارزه با نیروهای شیطانی تبدیل شدند. هر پاور رنجر رنگ و سبک مبارزه منحصر بهفرد خود را داشت که باعث میشد بهراحتی برای کودکان و نوجوانان قابل تشخیص و ارتباط باشد.
یکی از نقاط قوت سریال تعادل بین اکشن و طنز آن بود. سکانسهای نبرد مملو از شیرینکاریهای آکروباتیک بود و زندگی روزمره شخصیتها با لحظات کمدی همراه بودند. فرمول سریال با گذشت زمان قدیمی شد اما هرگز جذابیت خود را برای بینندگان جوان از دست نداد.
شاید یکی از به یادماندنیترین جنبههای مایتی مورفین پاور رنجرز، شخصیت شرور نمادین آن یعنی ریتا رپولسا (Rita Repulsa) بود. این جادوگر بیگانه دشمنی سرسخت برای پاور رنجرز بود و دائماً برای تسخیر جهان و شکست دادن دشمنانش نقشه میکشید. خندههای جالب و لباسهای عجیبش او را به یکی از محبوبترین شخصیتها بین طرفداران تبدیل کرد و رقابت مداوم او با پاور رنجرز بینندگان را درگیر نگهداشت.
مگازورد (Megazord)، لباس غول پیکر پاور رنجرز نیز فراموش نشدنی بود. این ربات که از پنج زورد منفرد تشکیل شده است، میتوانست سرهم شود تا یک ربات غولآسا را تشکیل دهد که قادر بود حتی عظیمترین هیولاها را نیز شکست بدهد. سکانس سرهم شدن مگازورد همیشه مورد انتظار طرفداران و نبردهای آن از هیجان انگیزترین لحظات این سریال بود.
۴- مرد شب (۱۹۹۷ – ۱۹۹۹): ۲ فصل، ۴۴ قسمت (Night Man)
مرد شب (Night Man) یک سریال ابرقهرمانی بود که از سال ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ پخش شد. این سریال علیرغم اینکه تنها دو فصل برای مخاطبان پخش شد، با برداشت منحصر بهفرد خود از ژانر ابرقهرمانی توانست بینندگان را تحت تأثیر قرار دهد. مرد شب در نگاه اول، شبیه یک کپی از شخصیت بتمن بهنظر میرسید، اما این سریال بهسرعت ثابت کرد که بسیار فراتر از یک کپی است.
یکی از متمایزترین نکات در مورد مرد شب، خود قهرمان آن بود. او بر خلاف بتمن ابرقدرتهای واقعی داشت و میتوانست افکار شیطانی را در جنایتکاران بهصورت تلهپاتی تشخیص دهد. این قدرت به او مزیت بالایی در مبارزه با جرم و جنایت داد. مرد شب به جای اینکه یک میلیاردر باشد، یک ساکسیفونیست جاز بود که باعث شد عناصر موسیقیایی جذابی به سریال اضافه شود.
یکی دیگر از جنبههای جالب مرد شب دشمن او، کایران کیز (Kieran Keyes) بود. بر خلاف بسیاری از تبهکاران که بهعنوان افراد بدبخت یا بیمار روانی به تصویر کشیده میشوند، کیز یک تاجر ثروتمند بود که از قدرت و پول خود برای اهداف شیطانی استفاده میکرد. این شخصیت به سریال اجازه داد تا موضوعات سرمایهداری و طمع را به گونهای بررسی کند که تعداد کمی از سریالهای ابرقهرمانی دیگر اینکار را انجام داده بودند.
مرد شب با وجود این عناصر منحصر بهفرد هرگز واقعاً این شانس را نداشت که از دیگر ابرقهرمانان شب متمایز شود. این سریال تنها دو فصل به طول انجامید که زمان کافی برای توسعه کامل شخصیتهای خود یا کشف دنیای این شخصیت را نداشت. با اینوجود، این سریال طرفداران خاص خودش را دارد. بسیاری از طرفداران بر این باورند که اگر سریال فقط چند فصل دیگر پخش میشد، به یک اثر کلاسیک از ژانر ابرقهرمانی تبدیل میشد.
۳- پرندگان شکاری (۲۰۰۲): ۱ فصل، ۱۳ قسمت (Birds of Prey)
پرندگان شکاری (Birds of Prey) یک سریال ابرقهرمانی است که از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ از شبکه WB پخش شد. این سریال علیرغم استقبال خوب منتقدان و تماشاگران، تنها یک فصل با سیزده قسمت داشت. این سریال اقتباسی از مجموعه کتابهای کمیک Birds of Prey دی سی بود. این سریال داستان سه زن را دنبال میکند که در غیاب بتمن برای محافظت از شهر گاتهام متحد میشوند.
داستان این سریال در مقایسه با دیگر سریالهای ابرقهرمانی در آن زمان منحصر بهفرد بود. پرندگان شکاری به جای تمرکز روی یک ابرقهرمان واحد، تیمی از زنان را گرد هم آورد تا در گاتهام با شرارت مقابله کنند. اوراکل (Oracle)، هانترس (Huntress)، و قناری سیاه (Black Canary) هر کدام مجموعهای از مهارتها و تواناییهای خاص خود را داشتند که برای مبارزه با جرم و جنایت از آنها استفاده میکردند. این یک برداشت تازه از این ژانر بود که باعث شد این سریال از دیگر سریالهای ابرقهرمانی آن زمان متمایز شود.
یکی از نکات جالب این سریال حضور هارلی کویین با بازی میا سارا (Mia Sara) بود. شخصیت او یک روانپزشک در آسایشگاه آرکام بود که شیفته جوکر و در نهایت به دستیار او تبدیل میشود. نقش او در سریال جزئی بود اما حضور او بر جذابیت کلی سریال افزود. در این برنامه چند ستاره مهمان برجسته از جمله مارک همیل، صداپیشه جوکر در سریال انیمیشنی بتمن (Batman: The Animated Series) نیز حضور داشتند.
پرندگان شکاری علیرغم عمر کوتاهش، تاثیر ماندگاری بر طرفداران ژانر ابرقهرمانی گذاشت. تمرکز این سریال بر قهرمانان زن، راه را برای فیلمها و سریالهای تلویزیونی ابرقهرمانی با رهبری زنان هموار کرد. این سریال به موضوعات خانواده، دوستی و وفاداری میپردازد و آن را برای بینندگان قابل ارتباط میکند. وقتی سریال پس از تنها یک فصل کنسل شد بسیاری از طرفداران ناراحت شدند و در طول سالها درخواستهای زیادی برای احیای آن وجود داشته است.
۲- لژیون (۲۰۱۷ – ۲۰۱۹): ۳ فصل، ۲۷ قسمت (Legion)
لژیون یک سریال ابرقهرمانی بود که از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ به مدت سه فصل از شبکه FX پخش شد. این سریال توسط نوآ هاولی (Noah Hawley) ساخته شد که یک اقتباس تحسین شده از فارگو (Fargo) برای تلویزیون ساخته بود. لژیون در دنیای مردان ایکس اتفاق میافتد و داستان دیوید هالر (David Haller)، مردی با قدرتهای جهشیافته را دنبال میکند که به اسکیزوفرنی مبتلا شده و مدتی را در بیمارستان روانی میگذراند. این سریال صحنههای بصری سورئال، وحشت روانشناختی و کمدی را در یک تجربه تماشایی و فراموشنشدنی ترکیب میکند.
این سریال به دلیل سبک بصری متمایز خود که شامل تصاویر رنگارنگ و جذاب با الهام از پنلهای کمیک و هنر عامه بود قابل توجه قرار گرفت. لژیون همچنین از سکانسهای پیچیدهای استفاده کرد که با درک مخاطب از واقعیت بازی میکرد و تشخیص اینکه اتفاقات واقعی بود یا فقط در ذهن دیوید رخ میدهد کار را دشوار میکرد. این سریال در قلب خود درباره فردی بود که با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکرد و اینکه چگونه قدرتهایش بر زندگی او تأثیر میگذاشت.
لژیون با وجود تحسین منتقدان و طرفداران پرشوری که داشت، پس از فصل سوم کنسل شد و بسیاری از بینندگان را ناراحت کرد. برخی طرفداران از پایان راضی بودند اما برخی دیگر امیدوار بودند که قسمتهای بیشتری برای استفاده کامل از پتانسیل این شخصیت و دنیای او وجود داشته باشد. این سریال با داستان نوآورانه و جلوههای بصری خیرهکنندهاش توانست تأثیری قوی بر روی مخاطبان و منتقدان بگذارد.
لژیون علاوه بر تمرکز بر مسائل سلامت روان، به دلیل نمایش جهش یافتهها بهعنوان افراد پیچیده و مشکلدار و نه صرفاً ابرقهرمان، مورد تحسین قرار گرفت. این سریال نگاهی ظریف به جهان مردان ایکس و شخصیتهای آن ارائه و موضوعات هویت، آسیب و پذیرش را بررسی میکند.
۱- پانیشر (۲۰۱۷ – ۲۰۱۹): ۲ فصل، ۲۶ قسمت (The Punisher)
پانیشر (The Punisher) که از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ در نتفلیکس (Netflix) پخش شد بهعنوان یک سریال ابرقهرمانی اکشن پتانسیل زیادی داشت. این سریال اسپینآف دردویل (Marvel’s Daredevil) بود و داستان فرانک کسل (Frank Castle) با بازی جان برنتال (John Bernthal) را دنبال میکند که پس از کشته شدن خانوادهاش در حمله اوباش، به یک پارتیزان تبدیل شده.
یکی از تاثیرگذارترین جنبههای پانیشر صحنههای مبارزه آن بود. طراحی مبارزه و فیلمبرداری سریال درجه یک بود و خشونت احساسی درونی و روانی را به مخاطب منتقل میکرد. با وجود اتکای سریال به سلاح گرم، صحنههای مبارزه همچنان هیجانانگیز و جذاب بود. پانیشر از کشف مضامین تیرهتر و پیچیدهتر نسبت به دیگر سریالهای ابرقهرمانی مانند PTSD و اخلاق پارتیزانی ترسی نداشت.
با اینحال یکی از بزرگترین فرصتهای از دست رفته پانیشر ناکامی آن در به کار گرفتن یکی از نمادینترین شخصیتهای شرور یعنی ویلسون فیسک (Wilson Fisk) معروف به کینگ پین (The Kingpin) بود. بازی وینسنت دنافریو (Vincent D’Onofrio) در دردویل یکی از نکات برجسته آن سریال بود و طرفداران از دیدن کارهایی که او به عنوان آنتاگونیست پانیشر میتواند انجام دهد هیجان زده بودند. متأسفانه سریال تنها پس از دو فصل کنسل شد پس هرگز نمیدانیم که این رویارویی چگونه صورت میگرفت.
پانیشر با وجود ایراداتش همچنان یک سریال ابرقهرمانی عالی بوده که شایسته توجه بیشتر است. تمرکز آن بر قهرمانی بدون ابرقدرت باعث شد که آن را از دیگر سریالهای این ژانر متمایز کند و بازی جان برنتال در نقش فرانک کسل غیرقابل باور بود. اگرچه ممکن است پانیشر تمام پتانسیل خود را برآورده نکرده باشد، اما هنوز هم توانست تاثیری ماندگار بر بینندگانی بگذارد که به دنبال سریالی کمی جاندارتر از سریالهای ابرقهرمانی معمولی بودند.
کلام آخر
چندین سریال ابرقهرمانی وجود داشتهاند که به دلیل عمر کوتاه خود نتوانستند به پتانسیل کامل خود دست یابند. برخی از آنها به دلیل افت تعداد تماشاگر کنسل شدند و برخی دیگر قرار بود از همان ابتدا سریالهای کوتاه باشند. صرف نظر از دلیل کوتاه بودن آنها، بسیاری از این سریالها دارای شخصیتهای جالب، داستانهای جذاب و دیدگاههای منحصر بهفرد در این ژانر بودند.
ناامیدکننده است که مخاطبان نمیتوانند قسمتهای بیشتری از این سریالها را ببینند اما آنها همچنان میراثی ماندگار در چشمانداز تلویزیونی ابرقهرمانان از خود بهجای گذاشتهاند. از کاوش واچمن در روابط نژادی گرفته تا به تصویر کشیدن سلامت روانی توسط لژیون، این سریالها به موضوعات مهمی پرداختند. امیدواریم سازندگان سریالهای آتی از این نمونهها الهام بگیرند و مرزهای داستانهای ابرقهرمانی را گسترش دهند.
منبع: CBR