سریال پسران (The Boys) که بهتازگی پخش چهارمین فصلاش هم شروع شده، یکی از محبوبترین سریالهای در حال پخش است. با کافه کمیک همراه باشید تا به بررسی داستان بویز بپردازیم.
این سریال که اقتباسی از سری کامیکبوکی بههمین نام است، هجوی بر تمامی آثار ابرقهرمانی بوده که در آن ابرانسانهای مبدلپوش در نقش خدایان حلال مشکلات میشوند و با هوش و قدرت فرابشری خود، از سد مشکلات عبور میکنند. داستان بویز، حداقل در فصل نخست، با محوریت همین ایده مرکزی پیش میرود و بیان میکند که اتفاقا وجود ابرقهرمانها با قدرتهای فرابشری چهقدر میتواند برای بشر و حفظ دموکراسی و آزادی خطرناک واقع شود.
ایده اصلی سریال بویز و کامیک بوک مورد اقتباس، بهخصوص در سالهای انفجار اقتباسهای کامیکبوکی از آثار مارول و دیسی و ارجاعهای فراوانش به آثار این دو شرکت، جدا از خلق صحنههایی هجو و طنز، بهسان زنگ هشداری هم میتواند باشد. بهخصوص چرخش سریال از مسائل مربوط به ریاکاری و جنایات ابرقهرمانان به صحنه سیاست و حل مسائل مطرح شده در دو فصل نخست در ظرفی بزرگتر به نام آگاهی جمعی. تلاشهای گروهی که برای حفظ دموکراسی و آزادی الزامی است و بدون آنها، بهراحتی قدرت دوستانی مردمپنسد با تصاحب مسند قدرت، دست به قلعوقمع کردن تمامی دستاوردهایی میزنند که طی سدههای گذشته برای دستیابی به آنها فداکاریهای بسیاری انجام شد.
متاسفانه کیفیت نویسندگی سریال بویز در حدی نیست که بتواند تمامی ایدههای مطرح شده را بهدرستی پرداخت کند و بیشتر وقت و زمان آن هم بهنمایش بیهوده صحنههای خشونتآمیز و جنسی میگذرد که کمترین کمکی در پیشبرد مفاهیم موجود در لایههای زیرین نمیکند. برای همین، شاید قسمت اول سریال یا نهایتا فصل نخست، شیرازهای کامل از تمامی موضوعاتی باشد که سریال قصد بیانشان را دارد و پس از آن، سریال صرفا در لایه رویدادها، قصهاش را برای سرگرمی مخاطب با حداکثر خشونت پیش میبرد. سریال در نهایت بدل به تصویری پارودیک از خودش میشود که شخصیتها و داستانش مطلقا به پیش نمیروند و مدام در حال تکرار وضعیتی هستند که در فصل نخست نشانداده شده بود.
ولی تمامی اینها دلیل نمیشود که سریال بویز برای طیف متنوعی از مخاطبین در سرتاسر دنیا سرگرمکننده نباشد و بههمین علت در این مقاله به ارائه خلاصهای از داستان سریال بویز از فصل نخست تا سوم به همراه اسپینآف جن وی دست زدیم تا با دستی پر بهاستقبال فصل چهارم سریال بویز بروید.

فصل اول سریال The Boys
فصل اول سریال The Boys
در جهان بویز، چند دهه است که انسانهایی با قدرتهایی فراطبیعی وجود دارند و میان انسانها زندگی میکنند. بسیاری از آنها بهصورت ابرقهرمانهایی محلی یا کشوری شناخته شدهاند. در این بین، شرکت وات (Vought) نقش اصلی در خلق و محبوبسازی این افراد فراطبیعی را ایفا میکند. در این بین قهرمانان گروه هفت، بهعنوان محبوبترین این ابرانسانها شناخته میشوند. گروهی زیرنظر شرکت وات با ریاست قهرمانی بهنام هوملندر (The Homelander). ساخت عروسک و مجموعههای سینمایی و سریالی، بازیهای ویدیویی و کامیکبوکها از این قهرمانان امری رایج و سودبخش برای شرکت وات است و این ابرقهرمانان از معروفترین سلبریتیهای جهان خودشان هستند.
داستان سریال بویز با هیویی کمپبل (Hughie Campbell) شروع میشود. جوانی ساده که پس از اینکه معشوقهاش توسط یکی از اعضای گروه هفت به نام ای-ترین (A-Train) با سرعت فراطبیعیاش بهطور تصادفی کشته میشود، توسط بیلی بوچر (Billy Butcher) با گروه پسران آشنا میشود. بوچر با لهجه کاکنی جذابش، فردی بددهن و کاریزماتیک است که رهبر این گروه کوچک ضدابرقهرمانها است. بوچر نفرتی عمیق از تمامی ابرقهرمانها بهخصوص هوملندر دارد و زیر نظر فردی به نام گریس مالوری (Grace Mallory) از CIA فعالیت میکند.

گروه هفت
پس از ربایش موفقیتآمیز یکی از اعضای گروه ابرقهرمانی هفت به نام ترنسلوسنت (Translucent) توسط بوچر و هیویی، فرنچی (Frenchie) هم بهگروه بویز اضافه میشود. بهخاطر پوست غیر قابل نفوذ ترنسلوسنت، طبیعتا گروه راهی برای نابودی او جز فرو کردن بمبی درون او نداشتند و در نهایت هم با همین شیوه، او را از داخل منفجر میکنند!
پس از این بوچر بهسراغ یکی دیگر از دوستان قدیمیش بهنام شیر مادر (Mother’s Milk) میرود که رابطه چندان خوبی هم با فرنچی ندارد. در ادامه داستان سریال بویز، پس از اِماِم نوبت به کیمیکو (Kimiko) میرسد. زنی مرموز و صامت که در مقر یکی از گروههای خلافکاری چینی پیدایش میکنند. پس از آزادسازی او توسط فرنچی، کیمیکو زندانبانها و ربایندگانش را میکشد و فرار میکند. گروه در ادامه متوجه میشوند که او در کودکی به همراه برادرش توسط گروه Shining Light Liberation Army دزدیده شدهاند و بهعنوان نمونه آزمایشی انسانی، مورد آزمایشهای غیرقانونی ابرقهرمانی قرار گرفتهاند و بدین واسطه کیمیکو قدرت فیزیکی قابل توجه و قابلیت احیایی شبیه به ددپول بهدست آورده است و در نهایت بهعنوان چهارمین عضو، بهگروه بویز میپیوندد. نفرت کیمیکو از افرادی که از او و برادرش سواستفاده کردند باعث میشود که او در کنار قدرتهای فراطبیعیش، به یاری ارزشمند در مبارزه با این هیولاهای دستساز بشر شود.
گروه حین رصد مخفیانه فعالیتهای ای-ترین، با با مادهای به نام ترکیب وی (Compound V) آشنا میشوند. مادهای تولید شده توسط شرکت Vought که امکان تبدیل انسانهای معمولی به ابرقهرمانها را دارد. مادهای که از دهه هفتاد میلادی به شکل اتفاقی به زنهای حامله تزریق میشد تا فرزندانی با قدرتهای فراطبیعی بهدنیا بیاورند. در ادامه داستان سریال بویز متوجه میشویم که ای-ترین از این ماده بهعنوان استروئید استفاده میکند و بدنش به آن معتاد شده و در ادامه باعث میشود که سکته قلبی بکند.
خط داستانی دیگر فصل نخست سریال بویز، زنی به نام آنی جنوئری (Annie January) است که با نام ابرقهرمانی استارلایت (Starlight) پس از بازنشستگی Lamplighter بهعنوان عضو جدید، وارد گروه هفت میشود. خط داستانی آنی ما را با سازوکار درونی شرکت وات و ابرقهرمانهای محبوبش آشنا میکند. آنی بزودی متوجه میشود که هیچچیز شبیه به خیالات شیرینش نیست. در بدو ورود، یکی از اعضای هفت به نام دیپ (Deep) که همان آکوامن جهان سریال بویز است، به او تعرض جنسی میکند. در ادامه داستان بویز میبینیم که آنی در کنار آمدن با جهانبینی شرکت و پستی قهرمانانش با مشکل روبروست و بهطور کاملا اتفاقی، در پارک، به هیویی برمیخورد و این آشنایی بذر رابطهای عاشقانه را میکارد. پس از رسانهای شدن تعرض دیپ به استارلایت، او از گروه هفت اخراج میشود.

سریال بویز
از دیگر شخصیتهای محوری سریال بویز، هوملندر است. سوپرمن جهان بویز که در همان ابتدای سریال میفهمیم پشت آن چهره جذاب و لبخند همیشگیش، مردی مجنون در آستانه فروپاشی روانی ایستاده که با کوچکترین عامل تحریکآمیزی، میتواند دست بهفجیعترین جنایتهای ممکن بزند. مثل سقوط هواپیما، کشتن افراد بیگناه، عامدانه یا اتفاقی، بدون کمترین حس عذابوجدان و مسئولیت اخلاقی. جنایاتی که فارغ از شدت آنها، شرکت وات با منابع بسیاری که در دست دارد، در لاپوشانی آنها و جا زدنشان بهعنوان حوادثی طبیعی متخصص است و اجازه نمیدهد که کمترین خدشهای روی چهره خداگونه ابرقهرمانهای فاسدش بیافتد. هوملندر داستان بویز حتی در میان دیگر اعضای گروه هفت هم منفور است و سواستفاده مداوم از قدرتهای بیپایانی که در اختیار دارد، حقیقتا او را به فردی خطرناک بدل کرده.
ریاست کنونی شرکت وات در اختیار زنی به نام مدلین استیلول (madelyn stillwell) است. فردی که در جهان سریال بویز سعی دارد ابرقهرمانهای شرکت را بهعنوان نیروی نظامی وارد ارتش کند و بهاین منظور، بهطور مخفیانه به گروههای تروریستی و افراد منتخب، مقداری از ترکیب وی را داده تا بعد ابرقهرمانهایش با کشتن آنها، نقش و اهمیت حضورشان در ارتش را به دولتمردان یادآوری کنند.
استیلول رابطه نزدیکی هم با هوملندر دارد و از نفوذ بسیاری روی او برخوردار بوده و از توجه زیاد این قهرمان فاسد برای کنترل حداکثری او بهره میبرد. از سوی دیگر، بهخاطر بیثباتی روانی و رفتاری هوملندر، ترس عمیقی هم از او در دل دارد و رابطه مادری-پسری غریبی که میان این دو در فصل نخست سریال بویز جریان دارد از مهمترین پیرنگهای روایی آن است. پیرنگی که در نهایت با کشتهشدن استیلول بهدست هوملندر در انتهای فصل به پایان میرسد.
در پایان داستان بویز در فصل نخست، پس از کشتهشدن استیلول، در رویارویی میان هوملندر و بوچر متوجه علت نفرت عمیق بوچر از ابرقهرمانها میشویم. سالها قبل هوملندر به همسر او، بکا تجاوز جنسی کرده بود و پس از این رخداد، بکا ناپدید میشود که بسیاری گمان میکنند بکا مرده است. در سکانس پایانی فصل نخست سریال بویز متوجه میشویم که بکا زنده است و توسط شرکت وات در مکانی مخفی بههمراه فرزندش بهزندگی مشغول است. فرزند هوملندر او را به نخستین انسانی تبدیل میکند که به شکل طبیعی از یک ابرقهرمان به دنیا آمده است. چرا که پروسهای که شرکت وات برای خلق ابرقهرمانهایش استفاده میکند، آنها را عقیم میسازد. در این نقطه، داستان بویز در فصل نخست به پایان میرسد.

فصل دوم سریال بویز
فصل دوم سریال بویز
داستان بویز در فصل دوم با بوچری آغاز میشود که حالا آگاه از سرنوشت همسر گمشدهاش، خشمگینتر از قبل به نبرد با ابرقهرمانان بلند میشود. استارلایت، پس از تمامی ماجراهایی که در طول مدت عضویتش در گروه هفت و حضور در ساخمان اصلی وات پشت سر گذاشت، به ماموری دو جانبه برای بویز تبدیل شده و اطلاعات مختلفی را ردوبدل میکند. بویز هم دیگر یک گروه زیرزمینی و کوچک نیست و با بودجه و پشتیباتی قویتر از قبل، امکان پیگیری و رسیدگی به پروندههای بیشتری را دارد.
آنی به خبرگزاریها در خصوص راز ترکیب وی میگوید و این مسئله شرکت وات را در وضعیت پیچیدهای قرار میدهد. پس از اینکه هویت آنی بهعنوان فرد خاطی لو میرود، گروه بویز نقشهای برای نجات او میکشد که در نهایت با دخالت و کمک کویین میو (Queen Maeve) است که استارلایت نجات پیدا میکند. میو، معشوقه سابق هوملندر بوده و فردیست که در سانحه سقوط هواپیما در فصل پیشین حضور داشته و اکنون از آن اتفاق و نقش قهرمان آبیپوش سریال بویز در آن مدرک دارد و بهاین واسطه، نقشه پایین کشیدن او را میکشد.
مدرکی که آنی از شرکت رو میکند، پای زنی به نام ویکتوریا نیومن (Victoria Neuman) را به داستان بویز باز میکند. او از افراد کنگره آمریکا است که پروندهای علیه شرکت وات باز میکند. فردی که نفسی تازه در مبارزه علیه سلطه و نفوذ وات را میدمد و هیویی هم حتی در انتهای فصل به حزب تازه تاسیس او برای ریاست جمهوری میپیوندد. هرچند که در ادامه داستان بویز مشخص میشود که خود نیومن هم قدرتهای ماورایی داشته و میتواند سر افراد را منفجر کند.
در ادامه داستان بویز، قهرمانان گروه به کلینیک روانی میروند که در آنجا برخی از قربانیان آزمایشات وات نگهداری میشوند. طی این تجسس گروه میفهمد که وات بهدنبال تولید سرمی از ترکیب وی است که قابلیت استفاده روی افراد بالغ را هم داشته باشد. علاوه بر این مسئله، قاتلی سریالی با قدرتهایی فراطبیعی، مشغول انجام جنایتهایی در سطح شهر است که پس از تحقیقات گروه بویز، متوجه میشوند که در اصل برادر کیمیکو است. پیش از اینکه افراد گروه فرصت رسیدن به او را داشته باشند، توسط قهرمانی تازه به نام استورمفرانت (Stormfront) کشته میشود. قهرمانی محبوب که حسابی میان مردم طرفدار پیدا میکند و همین موضوع باعث رنجش و حسادت هوملندر میشود.

داستان بویز
بوچر در نهایت محل اختفای بکا و رایان، پسر نامشروع هوملندر را پیدا میکند. ولی متاسفانه هوملندر هم از وجود فرزندش آگاه شده و سعی دارد که خود را به اجبار وارد زندگی آنها و رایان را به استفاده از قدرتهایش وادار کند. در ادامه داستان بویز، حالا جنگ میان بوچر و هوملندر از قبل هم پیچیدهتر میشود و رایان با دو نماد پدرسالار مواجه شده که هیچکدام هم چندان وضع و حال مناسبی ندارند.
از شخصیتهای محوری و مهم این فصل بویز میتوان به استن ادگار (Stan Edgar) اشاره کرد. فردی که حالا کنترل شرکت را در دست دارد و به نسبت مدلین استیلول، خونسردتر است و هوملندر را به شیوهای متفاوت از او، تحتکنترل خود در میآورد.
پس از اینکه ویدیویی از کشته شدن دو فرد توسط هوملندر در خبرگزاریهای پخش میشود، تلاش استورمفرانت برای آرام کردن او، رابطهای عاشقانه را میان آن دو آغاز میکند. گروه بویز که حالا استورمفرانت حسابی توجهشان را بهخود جلب کرده، پس از تحقیقاتی درخصوص گذشتهاش در مییابند که او سابقا نازی بوده و همسر موسس شرکت وات است. در ادامه داستان بویز، استورمفرانت به هوملندر میگوید که او نخستین پروژه موفقیتآمیز شرکت وات در دستیابی به ابرانسان بوده و همراه یکدیگر راهی محل اختفای بکا میشوند تا رایان را از او جدا کنند.
بوچر و دیگر اعضای بویز هم برای نجات بکا و رایان به مقابله با آنها برمیخیزند. نبردی خونین شکل میگیرد و در لحظهای که استورمفرانت قصد کشتن بکا را دارد، رایان از قدرتهایش استفاده میکند و ضربهای جانانه به او میزند که باعث فلجی کاملش میشود. متاسفانه به بکا هم در این پروسه آسیب وارد میشود و میمیرد. مِیو از ویدئو سقوط هواپیما که از هوملندر در اختیار دارد بهعنوان حقالسکوت علیه هوملندر استفاده میکند تا از جان بوچر و دیگر اعضای بویز، بگذرد.
از دیگر خطوط داستانی فصل دوم داستان بویز میتوان به عضویت دیپ در فرقهای دینی اشاره کرد که بهمنظور ترمیم چهره عمومیش برای بازگشت به گروه هفت صورت میگیرد. دیپ حتی تن به ازدواج هم میدهد. ولی در نهایت هیچکدام از این کارها راه او را به گروه باز نمیکند. ای-ترین نیز از کمایی که در آن فرو رفته بود خارج میشود و پس از کشوقوسهای فراوان به گروه هفت برمیگردد.

فصل سوم سریال بویز
فصل سوم سریال بویز
یکسال از وقایع فصل پیشین داستان بویز گذشته. قهرمانان گروه حالا در سازمان رسیدگی به امور مرتبط با ابرقهرمانان زیر نظر ویکتوریا نیومن کار میکنند. سازمانی که مسئولیتش پیگیری قانونی قهرمانهایی است که به هر شکلی موجب قانونشکنی میشوند. برای بازیابی چهره عمومی گروه هفت نزد عموم، بهخصوص پس از وقایع فصل پیشین، اکنون استارلایت هم مشترکا ریاست گروه هفت را همراه با هوملندر بر عهده دارد. ملکه مِیو همچنان در همکاری نزدیکی با بوچر برای از بین بردن هوملندر، به او پیشنهاد تحقیق پیرامون قهرمانی به نام سولجر بوی (Soldier Boy) را میدهد. نسخه کاپیتان آمریکای جهان داستان بویز که سالیان قبل بهطرز مشکوکی مرده است. مِیو به بوچر ترکیب V24 را هم میدهد، مشتق تازهای از ترکیب وی که به مصرف کنندهاش اجازه برخورداری کوتاه مدت از قدرتهای ابرقهرمانی را میدهد. قدرتهای موقتی که استفاده ممتد از آنها بهای سنگینی برای مصرف کنندهاش دارد.
در ادامه داستان بویز، بوچر و هیویی شروع به استفاده از این ترکیب تازه میکنند و حالا به شکلی که شاید هیچوقت تا الان امکانش را نداشتند، قابلیت دفاع و مبارزه با ابرقهرمانان را پیدا میکنند. در این حین آنی متوجه میشود که سه تا پنج بار استفاده از این ترکیب احتمال مرگ مصرف کنندهاش را بسیار بالا میبرد و این امر را با بوچر بهاشتراک میگذارد. در پایان فصل متوجه میشویم که بهخاطر استفاده بیش از اندازه این ماده، بوچر نهایتا تا چند ماه فرصت زندگی خواهد داشت.
هیویی در ادامه داستان بویز متوجه قدرتهای فراطبیعی رییس خود نیومن، میشود و میفهمیم که استن ادگار، رییس وات، پدرخوانده اوست و این دو با هم در پشتپرده، برای پیشبرد سود شرکت همکاری میکنند. در طول فصل متوجه مسائلی میان این دو پدر و دختر میشویم که در نهایت با خیانت نیومن به او، ادگار از شرکت وات بیرون انداخته میشود و هوملندر بالاخره به آرزویش در بدل شدن به چهره اصلی شرکت وات میرسد. در ازای این جایگاه، هوملندر مقداری از ترکیب وی را به دست نیومن میرساند تا با تزریق آن به دخترش، قدرتهای فراطبیعی به او ببخشد. در پایان فصل هم هوملندر به دیپ دستور کشتن یکی از رقبای سیاسی اصلی نیومن را میدهد که با این عمل او را به یکی از دو شانس اصلی انتخابات بدل میکند.
قهرمانان سریال بویز از طریق پرسوجو از دوستان و همگروهیهای سابق سولجربوی، میفهمند که در عملیاتی مخفی زیر نظر CIA در نیکاراگوئه، سولجربوی کشته شد. با این تفاوت که او زنده است و در آزمایشگاهی مخفی در روسیه زندانی شده است. گروه راهی روسیه میشوند. این مسئله بهطور مشخص برای اِماِم بار عاطفی بیشتری دارد، چرا که سولجربوی پیشتر بهطور اتفاقی موجب مرگ خانواده او شده بود و حال هم که گروه به قصد نابودی هوملندر قصد آزادی او را دارند، فشار بسیاری بر او وارد شدهاست.
در ادامه داستان بویز، گروه سولجر بوی را بیهوش در محفظهای قفل و زنجیر شده پیدا میکنند. به محض آزادسازی، سولجربوی انفجاری از خود ساطع میکند که نهتنها باعث آسیب بسیار به کیمیکو میشود، بلکه حتی باعث میشود که قدرتهایش را از دست بدهد. هیویی و بوچر قراری با این قهرمان فراموششده میبندند که در ازای یافتن اعضای قدیمی گروهش که به او خیانت کردند، به آنها در کشتن هوملندر یاری برساند. در این بین، آنی هم پس از فرازونشیبهای فراوانی که در گروه هفت پشتسر گذاشته، در نهایت این گروه را ترک میکند و دست به تاسیس گروهی جدید برای مقابله با سلطه و نفوذ هفت و شرکت وات میزند.
پیش از نبرد نهایی، هوملندر متوجه میشود که سولجربوی، پدر ژنتیکی او بوده و به دیدار بلک نوآر، یکی از اعضای کلیدی و قدیمی گروه هفت میرود. فردی که پیشتر عضو گروه سولجربوی بوده و تحت ریاست او، شکنجههای فیزیکی و روانی بسیاری را متحمل شده. نوآر اعتراف میکند که از راز او خبر داشته و هوملندر هم با یک ضربه، او را میکشد.
در نهایت تمامی شخصیتهای قصه در مقر وات برای نبردی نهایی بهمنظور نابودی هوملندر جمع میشوند. نقشه با موفقیت پیش نمیرود، بوچر فرصتی طلایی را از دست میدهد و به نجات جان رایان میشتابد و در لحظهای که سولجربوی قرار است یکی از آن انفجارهای مرگبار غیرقابل کنترلش را داشته باشد، ملکه مِیو با جانفشانی، جان دیگر اعضای گروه را نجات میدهد. میو تمامی قدرتهایش را از دست میدهد و با آرامش مثل تمامی انسانهای معمولی دیگر بهزندگی با معشوقهاش مشغول میشود.

Gen V
Gen V
وقایع این اسپینآف پس از رخدادهای فصل سوم سریال بویز رخ میدهد و با فلشبکی از گذشته شخصیت اصلی، ماری مورو (Marie Moreau) شروع میشود. ماری در دوازده سالگی و شروع بلوغ، قدرتهایش که کنترل خون است، فعال میشوند و به طور اتفاقی، والدینش را میکشد. پس از این، او به همراه خواهرش آنابت (Annabeth) راهی یتیمخانه میشوند. آنابت مدتی بعد به سرپرستی گرفته میشود، ولی ماری تا پذیرفته شدنش در آکادمی گادولکین (Godolkin University) در یتیمخانه میماند. آکادمی گادولکین توسط شرکت وات (Vought International) برای تربیت و آموزش نسلهای تازه از ابرقهرمانان در سال ۱۹۶۵ تاسیس شد. چیزی شبیه به مدرسه پرفسور اکس در سری مردان اکس (X-Men).
با اینوجود هدف اصلی مدرسه از ابتدا مطالعه و دستکاری قهرمانان و یافتن شیوهها و ابزارهایی تازه برای کنترل و فروششان بهمنظور افزایش سود حداکثری شرکت بوده. در ادامه داستان اسپینآف بویز میفهمیم که قدرت خونافزاری ماری، در اصل همان قابلیت ویکتوریا نیومن است که شاید در شکل اجرا متفاوت باشد، ولی در پایه یک قابلیت مشابه محسوب میشوند. همینطور میفهمیم که افراد داری این قدرت در مقابل طیف متنوعی از ضربات، ایمن هستند. این موضوع را پس از برخورد لیزرهای قدرتمند هوملندر به ماری و آسیبندیدنش، میفهمیم. طبیعتا ویکتوریا نیومن هم میبایست از قابلیت مشابهی برخوردار باشد.

سریال Gen V
خط اصلی داستانی این سریال درمورد توسعه ویروسی است که توسط مدیر این دانشگاه در حال پیگیری است. ویروسی که این قابلیت را دارد تا ابرقهرمانان را بهشدت بیمار کند و در نهایت آنها را بکشد. این احتمال وجود دارد که ویروس میتوانست از طریق هوا پخش شود و یک بیماری همهگیر را برای قهرمانان بهوجود آورد. اگرچه در نهایت او کشته میشود، ولی ویکتوریا نیومن نسخهای از این ویروس را بهدست میآورد و درحالحاضر گویی تنها کسی است که از وجود همچین ماده خطرناکی آگاه بوده. ویروسی که توانایی کشتن خود او را نیز دارد.
گروه اصلی قهرمانان سریال بهخاطر قتل و ایجاد آشوب، مورد اتهام قرار میگیرند و از بینشان فقط کیت خیانتکار که قابلیت کنترل ذهن دارد و سم، فردی با قدرتهایی شبیه به هالک بهعنوان قهرمان فارغالتحصیل میشوند و شانس ورود به گروه هفت را پیدا میکنند. اتفاقی که شاید آرمان نهایی فارغالتحصیلان این آکادمی باشد. در پایان فصل بیلی بوچر را میبینیم که در خرابههای آزمایشگاه مخفی در حال قدم زدن است که ممکن است نشان از آگاهی او پیرامون اتفاقات رخ داده در این مکان داشتهباشد.
امیدواریم از خلاصه داستان سریال بویز راضی بوده باشید. نظرات خود را در بخش کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.
آخرین مقالات کمیک بوکی را در کافه کمیک بخوانید.