بهتر نبود بروس بنر در فیلم Avengers: Infinity war کلاه خودش را بر نمیداشت؟! همیشه با دیدن فیلمهای مختلف شاید این سوالات به ذهن شما برسد زیرا جلوههای ویژه ضعیف باعث میشود کیفیت کل فیلم پایینتر از حد انتظار باشد. در این مقاله قصد داریم چند مورد از بدترین CGI مارول را بررسی کنیم؛ با ما همراه باشید.
تقریبا تمام فیلمهای اکشن و البته آنهایی که بر اساس کتابهای کمیک ساخته میشوند، طبیعتا بر جلوههای ویژه متکی هستند. این فیلمها همواره به دنبال این هستند که دنیای جادویی، هیجان انگیز و عجیب و غریب را از بین صفحات کمیک بیرون کشیده و بر پرده نقرهای به نمایش بگذارند؛ دنیای سینمایی مارول هم از این قاعده مستثنی نیست.
در صحنهی نبرد بزرگ فیلم Avengers: Infinity war، تمام موجودات عجیب و غریب، مناظر و حتی شخصیتهای اصلی محصول گرافیک کامپیوتری بودند و در اکثر موارد استودیوی مارول در این زمینه موفق عمل کرده، حتی فیلم Doctor Strange در سال 2017 کاندیدای دریافت جایزه اسکار شد؛ هر چند گویا همیشه هم اوضاع از این قرار نبوده است.
در بعضی از فیلمهای پر طرفدار و تحسین شدهی دنیای سینمایی مارول، در میان تمام جلوههای ویژه خارقالعاده و استثنایی، لحظههایی وجود دارد که از سطح انتظار تماشاگران و مخصوصا طرفداران پایینتر عمل کردهاند. لحظاتی که آنقدر بد به تصویر کشیده شده که توجه مخاطب را به خود جلب میکنند و حتی او را از حال و هوای حاکم خارج کرده و برای لحظهای از تجربهی غنی که انتظارش را داشتهاند، دور مینمایند.
این تکنولوژی از زمان رقص رید ریچاردز در فیلم چهار شگفت انگیز راه درازی آمده است اما در طی 13 سال گذشته لحظاتی برای استادیوی مارول بوده که طرفداران را وا داشته از خود بپرسند چرا بعضی از جلوههای ویژه هنوز آنقدر ضعیف و بد هستند؟
قبل از مطالعه لیست چند مورد از بدترین CGI مارول، حواستان به اسامی فیلمها باشد تا پیش از دیدن فیلم، چیزی اسپویل نشود.
-
لیدر (فیلم The incredible Hulk)
دنیای سینمایی مارول از لحظه ظهورش در سال 2008 با فیلم Iron Man، از همه نظر پیشرفتهای زیادی داشته است. این دنیا حالا بزرگتر شده و از هر فرنچایز دیگری در تاریخ سینما، شخصیتهای بیشتری دارد و به عنوان یک دنیای اشتراکی موفق بین چندین فیلم به راحتی میتوان گفت که هالیوود را برای همیشه دستخوش تغییر کرده است. با این موفقیت، جهش بزرگی هم در تکنولوژی جلوههای ویژه اتفاق افتاده است.
منصفانه نیست از فیلمی که 13 سال پیش ساخته شده انتظار جلوههای ویژه داشته باشیم که در فیلمهای امروزی استفاده میشود با این وجود هنوز هم در فیلم هالک شگفت انگیز جلوههای ویژهی سوال برانگیز وجود دارد. وقتی آبامینیشن (The Abomination) به دکتر سموئل استرن حمله میکند، استرن شروع به تبدیل شدن به شخصیتی با عنوان لیدر (Leader) میکند. سر و صورت او شروع به ورم و بزرگ شدن میکند و این تغییر ظاهرا کمی مسخره بنظر میآید و هیچ شباهتی به شخصیت منفی ترسناک کمیک ندارد.
-
نگهدارندگان زمان (سریال Loki)
از لحظه شروع لوکی یکی از اصلیترین رمزهای این سریال بر پایهی مقامات واریانسی یا همان نگه دارندگان زمان میچرخید. از لحظه شروع برایمان سوال بود که نگه دارندگان زمان چه کسانی هستند؟ اصلا واقعیت دارند؟ آیا لوکی بالاخره فرصت رو در رویی و براندازی آنها را پیدا خواهد کرد؟
وقتی در قسمت چهارم این سریال لوکی و سیلوی با این موجودان مرموز و اعجاب انگیز رو به رو میشوند، بنظر مسخره و حتی احمقانه میآمدند، با اینکه خیلی زود مشخص شد که این شخصیتها در واقع روبات بوده و نگه دارندگان واقعی زمان نیستند، اما این حقیقت اصلا قانع کننده نبود. این سه روبات در واقع توسط کسی خلق شده بودند که همان نگه دارنده زمان اصلی است. هویت این شخص همچنان در پشت درهای بسته مانده بود و باید در جایی از داستان هویدا میشد و به همین دلیل باید چنین اتفاقی برای بیننده قانع کننده باشد.
از آن بدتر اینکه لوکی و سیلوی که به اصطلاح خدایان فریب و موذیگری هستند، تا لحظهای که سر یکی از این موجودات کنده نشده بود و سیمهای درون گردن و بدنش آشکار نشده بودند، به هیچ چیز شک نکردند! با اینکه تا این لحظه بینندگان با دنیای TVA عجین شده بودند اما در این نقطه یک عقبنشینی برای مخاطبین اتفاق افتاد. مخصوصا که بدون زیرنویس قابل فهم نبودند. بنظر میآید نگهدارندگان زمان را باید از ابتدا دوباره طراحی میکردند.
-
کرگدنهای واکاندایی (فیلم Black Panther)
وقتی در فیلم Black Panther دنیای مارول به صورت رسمی با سرزمین واکاندا آشنا شدیم، رایان کوگلر کارگردان فیلم به ما کشوری دوست داشتنی معرفی کرد که ترکیبی بود از آرامش، محیط روستایی و تکنولوژیهای پیشرفتهای که در هیچ جای دیگر دنیای وسیع مارول نظیر ندارد. بخشی از این ترکیب، وکابی و کرگدن او بود. این کرگدنها که توسط تیچالا پرورش داده میشدند، در کشور واکاندا نظیر اسب جنگی بودند که در نبرد باشنگا هم اثر مخربشان قبل از این که حتی اوکویه بتواند کلمه «ایست» را به زبان بیاورد به نمایش گذاشته شد؛ با این حال جلوههای ویژه این حیوانات اصلا خوب از آب در نیامده بود.
تا وقتی که این حیوانات در پشت صحنه قرار داشتند و تمرکز آنچنانی به خود جلب نمیکردند، خوب به تصویر کشیده شده بودند اما به محض اینکه در مرکز توجه قرار گرفتند، ضعف در طراحی آنها مشخص شد؛ مخصوصا در صحنهای که یکی از این گرازها صورت اوکویه را لیس میزند، این ضعف به شدت مشهود بود.
-
ثور در برابر هایدرا (فیلم Avengers: Age Of Ultron)
در دومین گردهمایی گروه Avengers در سال 2015، یکی از بهترین صحنههای آغازین در تاریخ فیلمهای مارول به نمایش گذاشته شد. هرچند سه سال پیش در فیلم اول Avengers این قهرمانان برای همکاری و همفکری با هم در تقابل و تضاد بودند اما در سکویا هر شش ابر قهرمان با هم به عنوان یک تیم کار کردند.
زمانی که دوربین این قهرمانان زمینی را در نبرد با افراد بارون وان استاکر نشان میداد، که با تیر و کمان، لباس Iron man، هالک و یا صحنههای مقابله جذاب کاپیتان آمریکا با موتورسیکلت، پیشروی میکردند، تماشاگران در هیبت فرو میرفتند اما صحنه ای از این نبرد به وضوح ضعیفتر از باقی عمل کرد.
وقتی ثور بر برج نگهبانی هایدرا فرود آمد و با مشت و لگد 5 نفر از افراد دشمن را از صحنه بدر کرد، اصلا چیزی که از ثور به عنوان خدای رعد و برق انتظار میرفت به نمایش گذاشته نشد. حتی بعدتر وقتی که بر روی زمین با چکشش میجنگید. بنظر برای ثور با آن جلال و شکوه، این روش جنگیدن کمی ابتدایی باشد.
-
پگی سالخورده (فیلم Captain America: The Winter Soldier)
در دنیای سینمایی مارول ما فلشبکهای زیادی دیدیم که طبق نتیجه آن بسیاری از بازیگران را جوان کردهاند. سموئل ال جکسون، کرت راسل، مایکل داگلاس، رابرت دونی جونیور و حالا آلفرد مولینا، همگی در طی فیلمهای مختلف جوان شدند اما برای پیر کردن شخصیتها چطور؟
استیو راجرز در آخر فیلم Avengers: Endgame به عنوان یک پیرمرد ظاهر شد که میشود گفت جلوه ویژه خوبی داشت اما پنج سال قبلتر در فیلم Captain America: The Winter Soldier وقتی استیو راجرز به دیدن پگی در خانه سالمندان میرود، این جلوههای ویژه به آن خوبی که انتظار میرفت نبود؛ انگار که همه چیز را عجلهای انجام داده بودند. لبهای پگی با کلماتی که میگفت هماهنگی نداشت و صورتش هم بسیار مصنوعی چروک شده بود. اگر در فیلمهای دیگر فرنچایز، روند پیر و جوان کردن را به آن خوبی انجام نداده بودند، ضعیف بودن این مورد شاید کمتر به چشم میآمد اما حقیقت این است که الان برنامههای تلفنهای همراه بهتر از این میتوانند دیگران را پیر کنند.
-
گوس معلق در فضا (فیلم Captain Marvel)
به جز اسکرال و کری یک گونهی فضایی دیگر هم در کاپیتان مارول معرفی شد، فلرکین که در قالب گوس، یا از دید ما یک موجود فضایی خطرناک و کشنده که به عنوان یک گربه معمولی به نمایش گذاشته شد.
با توجه به این که این موجود قرار بود فضایی باشد و علاوه بر آن بری لارسون بازیگر نقش کاپیتان مارول به گربه حساسیت داشت، بسیاری از صحنهها با فیلمبرداری از یک گربه معمولی نتوانست صورت بگیرد و باید از جلوههای ویژه استفاده میشد. متاسفانه در بعضی از صحنهها به شدت این موضوع واضح بود. وقتی این گربه فقط راه میرفت و یا خودش را به پای نیک فیوری میمالید، همه چیز خوب بود اما مثلا در صحنهای که در فضا شناور شده بود کاملا واضح بود که محصول جلوههای ویژه است. هر چند که قطعا کسی هم انتظار نداشت که گربه واقعی در فضا شناور شود با این حال این صحنه ارتباط بین مخاطب و فیلم را برای لحظهای قطع میکرد.
-
بدترین CGI مارول، سر بروس بنر (فیلم Avengers: Infinity War)
یکی از چالشهای دنیای سینمایی مارول، ساختن و پرداختن هالک بوده که بنظر می آید همیشه با موفقیت به انجام رسیده است. هر چند در فیلم Avengers: Infinity War وقتی هالک حاضر نمیشد در جنگ شرکت کند و بروس با لباس نابودگر هالک Iron man حاضر شد، بنظر میرسید جلوههای ویژهی بروس بنر در این لباس برای سازندگان سختتر از خود هالک بوده است!
وقتی همه در جنگ و همهمه واکاندا درگیر بودند بروس در زره نابودگر تونی، یک گوشه ایستاده بود و به تلاش بقیه آفرین میگفت! خود زره و لباس نابودگر زیبا به تصویر کشیده شده بود اما وقتی بروس خود لباس را کنار میزد، سرش مثل یه جسم اضافی معلق در هوا نشان داده میشد که در صحنهای مثل مرگ و از دست رفتن ویژن، تچالا، باکی و بقیه که باید تماشاگران را مبهوت نگه دارد، جلوه ی ویژه ضعیف بروس حس و حال صحنه را میگرفت و آن را تبدیل به کمدی میکرد.
-
جنگ نهایی (فیلم Black Panther)
بلک پنتر یکی از فیلمهای خیلی خوب دنیای مارول بود که یکی از قویترین شخصیتهای اصلی را به تصویر کشید. با این حال در زمینهی جلوه های ویژه به جز صحنهی نبرد تن به تن در کوه پاشنگا که نفس گیر بود، انگار استادیوی مارول بقیه فیلم را به امان خدا رها کرده است.
وقتی تچالا و کیل مانگر درگیری خود را به داخل تونل بردند و هر دو لباس مخصوصشان را به تن داشتند، جلوههای ویژه فوق العادهای را شاهد نبودیم اما لحظهای که قطار الکترومغناطیس از کنارشان عبور میکرد و بر لباسهایشان تاثیر میگذاشت و بخشی از نانوتکنولوژی لباس در اثر عبور این قطار از روی تن و صورت این دو شخصیت کنار میرفت، انگار جلوه ویژه هم کنار رفت! این صحنه آنقدر تصنعی به تصویر کشیده شده است که کل نبرد زیر سوال میرود و پاک حواس افراد را پرت میکند. وقتی صحنه پایانی فیلم تا این اندازه به جلوههای ویژه متکی میشود و از قضا خیلی هم خوب عمل نمیکنند، بقیه فیلم هم زیر سوال میرود.
-
پپر به هیچی حمله میکند! ( در فیلم Avengers: Endgame)
بعضی اوقات جلوههای ویژه تحت تاثیر محدودیت زمان قرار میگیرد، و بعضی اوقات توجیهی بر بد بودن آن نیست. گاهی هم اتفاقی میافتد که بنظر میآید اصلا یادشان رفته از جلوه ویژه کمک بگیرند!
در جنگ آخر Avengers: Endgame تقریبا تمام قهرمانان زنده به صحنه جنگ کشانده شدهاند تا در برابر تانوس و ارتش چند هزار نفرهاش مقابله کنند. اکثر این نبرد با جلوههای ویژه ساخته شده و واقعا هم خوب به انجام رسیده اما یک لحظه بخصوص هست که آنقدر هم خوب از آب در نیامده است. پپر پاتس برای اولین بار لباس Rescue Armor که تونی برایش ساخته است را به تن میکند و این زوج برای لحظهای پشت در پشت هم با دستهای از مهاجمین مبارزه میکنند؛ فقط مشکل اینجاست که پپر عملا به هیچ چیز شلیک نمیکند. بله، درست است که اتفاقات زیادی در آن صحنه همه با هم در جریان بود اما ساختن یک هدف، در برابر پپر بنظر یک نکته ابتدایی میآید اما به آن توجهی نشده است.
حالا بنظرتان چیزی بدتر از اینکه هدفی در برابر تیر پپر نگذاشتهاند در دنیای جلوههای ویژه مارول پیدا میشود؟ باید بگوییم بله!
-
یکی از بدترین CGI مارول : پیپ ترول (فیلم Eternals)
در اکثر مواقع Eternals از نظر جلوههای بصری حرف ندارد. دیواینتها (Deviants) با اینکه موجودات ابتدایی بودند با اینحال زیبایی چشمگیر و جزئیات قابل ذکر زیادی داشتند. هر چند این فیلم از لحظه اکران تحت نقدهای بسیار بوده اما از نظر جلوههای بصری هیچ ایرادی نمیشد بر آن گذاشت. تا اینکه مکاری، تنا و دروگ به فضا رفتند و دو شخصیت جدید مارولی به آنها اضافه شد. استارفاکس که توسط هری استایلز بازی شده بود و البته پیپ ترول که از نظر جلوههای ویژه دردناک و به معنای واقعی کلمه فاجعه بود.
شاید وقت آن رسیده مارول یک نگاهی به فیلمهای بیست سال پیش خود انداخته و ببیند که هری پاتر و سنگ جادو یا ارباب حلقهها هر دو در سال 2001 ترولها را به تصویر کشیدهاند و با تمام محدودیتهای زمانشان از پیپ خیلی جذابتر بودهاند. اگر پیپ قرار است در آیندهی دنیای مارول بماند، باید بر زیبایی بصری این شخصیت یک تجدید نظر حسابی داشته باشند.
آخرین مقالات کمیک بوکی را در کافه کمیک بخوانید.
منبع: Whatculture
فکر میکردم رتبه یک چشم سوم دکتر استرنج باشه😂😂
چرا حالا چشم استرنج؟
فکر میکردم رتبه یک برسه ب چشم سوم دکتر استرنج ولی بضی از چیزایی ک گفتی بده واقن هیچیش بد نبود خیلیم خوب بود
چرا حالا چشم استرنج؟