سریال د بویز یکی از جریانسازترین اقتباسهای کامیک بوکی در دنیای سینما و تلویزیون است. با کافه کمیک همراه باشید تا ۱۰ موردی که سریال بهتر از کمیک The Boys انجام داده را معرفی کنیم.
با تغییر زمان رسانههایی که آن را منعکس میکنند نیز تغییر پیدا خواهند کرد. کمیک The Boys، نوشته گارث انیس(Garth Ennis) و طراحی و تصویرگری شده توسط داریک رابرتسون (Darick Robertson)، برای اولین بار در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. تقریباً ۱۵ سال طول کشید تا این کمیکها بعنوان سریال پرمخاطب شبکه آمازون پرایم پخش شوند؛ به صورتی که تمامی ویژگیهای کمیک شامل خونین بودن، جسورانه و حواشی طنزآمیزی که این کمیکها را بسیار منحصر به فرد کرده را نیز در خود حفظ کرده بود.
جهان در سال ۲۰۲۲ بسیار متفاوتتر از سال ۲۰۰۶ است. مسائل اجتماعی، پدیدههای فرهنگی، سلیقه و خواسته مخاطبان تغییر کرده است. چیزهای زیادی برای دوست داشتن در مورد کمیکها وجود دارد، اما اریک کریپک (Eric Kripke) تهیه کنندهی برنامه و بقیه تیم تولید موفق شدند بهترین جوانب منبع را حفظ کرده و در عین حال سایر موارد را به طور قابل توجهی بهبود ببخشند. بهتر است به سراغ ده مورد از کارهایی که سریال بهتر از کمیک انجام داده است برویم.
هشدار: این مطلب داستان سریال را لو میدهد.
شماره ۱۰: کمتر بودن عوامل آزار دهنده
بخشی از دلایلی که طول کشید تا سرانجام The Boys برای تلویزیون اقتباس شود، میزان بیش از حد مسائل غیراخلاقی و خونریزی در کمیکهاست که باید کمی از شدتشان کم میشد. صرف نظر از حس شوخطبعی یا حساسیت فرد نسبت به مطالب توهینآمیز، لحظات زیادی در کمیکها وجود دارد که تنها به قصد تکان دهنده بودن درج شدهاند، به خصوص صحنههای تجاوز که هیچ فایدهای برای داستان ندارد. (برخی حتی برای اضافه کردن طنز به داستان استفاده شده است.)
از طرف دیگر کمیکها برای اولین بار در اواسط دهه ۲۰۰۰ منتشر شدند. آنچه در آن زمان قابل قبول بود، لزوماً اکنون نیست و همه چیز به خوبی جا نمیافتد (هرچند که این موضوع اشکالی ندارد). مجموعه تلویزیونی د بویز این را قبول دارد و آن «برتری» اصلی و طنز تلخ را به روشهای دیگری حفظ میکند، بدون آنکه برای جمعیت مشتاق اینترنت خودشیرینی کند و البته که بیشترش را به عهدهی تخیل آنها میگذارد.
شماره ۹: استفاده آنها از ترکیب V در واقع یک رویداد داستانی است
هنگامی که هیویی (Hughie) برای اولین بار به گروه The Boys در کمیک میپیوندد، از اینکه چگونه گروه به طور مرتب مقادیر کمی از ترکیب V را به خود تزریق میکنند تا شانس مبارزه با ابرقهرمانان را داشته باشند، وحشت میکند. اگرچه در ۲ فصل اول سریال هنوز این اتفاق نیفتاده است، اما در فصل ۳ ما میبینیم که بیلی بوچر (Billy Butcher) بالاخره تصمیم میگیرد تا V را استفاده کند.
این موضوع با تبدیل آن به یک رویداد داستانی بسیار مهم، تغییری در توسعه شخصیت بوچر نشان میدهد. اگرچه او احتمالاً پس از مرگ بکا (Becca) اقدامات خطرناکی انجام میدهد، اما ممکن است تبدیل به چیزی شود که بیش از همه از آن نفرت دارد.
شماره ۸: شخصیت استیلول
جیمز استیلول، مافوق گروه هفت شخصیتی نیست که بتوان از آن سرسری رد شد. او حتی از هوم لندر جامعهستیزتر و بیاحساستر است و فردریک وات (Frederick Vought) را بر هر چیزی اولویت میدهد. با این حال فضای زیادی برای رشد او وجود نداشت و علیرغم حضور دلهرهآور او، شخصیت چندان جالبی نبود.
مدلین استیلول (Madelyn Stillwell)، جایگزین او در سریال، به همان اندازه بیرحم و هجوی دقیقی از «خانوم رییس» است، حتی زمانی که به دیگران صدمه میزند یا ظلم میکند. رابطه استیل ول با هوم لندر نیز کاملاً متفاوت است و کنترلاش بر او را به جای قلدری محض با یک رابطه عجیب اُدیپی حفظ میکند.
شماره ۷: افزودن رایان
در کمیکها نه تنها بکا در حین زایمان میمیرد، بلکه بوچر با این باور که پدرش هوم لندر است نوزاد را میکشد (اگرچه این موضوع بعداً در یک پایان غافلگیر کننده تکذیب شد). در سریال نه تنها بکا بلکه پسرش رایان که پدرش هوم لندر است نیز زنده میماند و برخی از قدرتهای او را به ارث میبرد.
اگرچه بکا هوم لندر را تحقیر میکند اما تلاش جدی و صادقانهای برای برقراری ارتباط با رایان (به روش پیچیده و خودخواهانه خودش)انجام میدهد. جالب است که ببینیم در فصل ۳ با رایان چه اتفاقی میافتد، به خصوص اکنون که این بچهی بیچاره مجبور است با کشتن تصادفی مادرش در حالی که سعی میکند او را از استورم فرانت (Stormfront) نجات دهد، زندگی کند.
شماره ۶: بوچر صراحتاً فقط یک جنایتکار روانی نیست
نگهداشتن ریش صورت تنها چیزی نبود که در بوچر تغییر کرد. او عاطفهی بیشتری در شخصیت خود نشان میدهد. بوچر در کمیک یک جنایتکار روانی و بیرحم بود که از بسیاری جهات، تفاوت چندانی با هوم لندر، کسی که انگیزه انتقامجویانه بوچر را برانگیخت، نداشت. برخی ممکن است نرم شدن بوچر در تلویزیون را به عنوان یک لطمه در شخصیت او ببینند اما در نهایت به روابطی که در سریال وجود دارد و نه در کمیکها، مانند بکا و رایان، کمک میکند. به تصویر کشیدن بوچر به عنوان یک ضدقهرمان به او اجازه میدهد تا دلسوزتر و به طور کلی پیچیدهتر باشد.
شماره ۵: شخصیت پردازی استورم فرانت
در یک تعویض جنسیتی دیگر از کمیکها، ابرقهرمان نازی که تیم Payback را در کمیکها رهبری میکرد، بعد از پیوستناش به گروه هفت به یک کنایه زن و دستمایه طنز تغییر پبدا کرد. اگرچه شخصیت استورم فرانت در ابتدا دوستداشتنی به نظر میرسد، اما زمانی که او نه تنها به عنوان یک نژادپرست، بلکه به عنوان یک نازی صد ساله و همسر سابق فردریک وات (Frederick Vought)، موسس شرکت، شناخته میشود این وضعیت به سرعت تغییر میکند.
استورم فرانت به عنوان راهی برای پیشبرد اهدافاش به گروه هفت پیوست. این اهداف به نوبه خودش معنای حفظ وجهه عمومی شرکتها به قیمت بستن چشم خود بر برتری سفیدپوستان بود. این امر هوم لندر را از شروع رابطه عاشقانه با او باز نمیدارد، اگرچه به نظر میرسد که او در واقع با عقاید نژادپرستانهی او مخالف است. در حالی که استورم فرانت در کمیکها به سرعت توسط شخصیت Love Sausage میمیرد، همتای زن او در سریال توسط رایان تبدیل به جزغاله میشود.
شماره ۴: هیو خیلی دوست داشتنیتر است
هیویی کمپبل یکی از بزرگترین تغییرات شخصیتی را داشت. او در کمیکها از روی ظاهر سایمن پگ بازیگر مورد اقتباس قرار گرفته بود اما در زمان انتشار سریال او برای ایفای نقش خود خیلی پیر شده بود. در عوض، جک کواید (Jack Quaid) به جای او انتخاب شد (اگرچه پگ به عنوان پدر هیو انتخاب شد). بسیاری از ویژگیهای شخصیتی او باقی ماندند، مانند سادهلوحی و طبیعت ملایمتر او که به عنوان یک خنثیکننده برای بوچر عمل میکند. با این حال هیوی جدید پویایی بیشتری دارد و فرد متکی به خود و با اعتمادبهنفس بیشتری است، در حالی که هیویی کمیک تمایل داشت ضعیفتر و روی اعصاب باشد.
هیو در یکی از منفورترین لحظات کمیک، زمانی که استارلایت به او دربارهی مورد تجاوز قرارگرفتناش توسط هر یک از اعضای مذکر گروه هفت اعتماد میکند، او را تحقیر و به جای ابراز همدردی، به او حمله میکند. او به نوعی، پس از پایانی ناخوشایند، درآخر با او رابطهی عاشقانه برقرار میکند.
شماره ۳: بکا حداقل برای مدتی زنده میماند
اگرچه بکا بوچر به طور ناراحتکنندهای فقط برای مدت کوتاهی حضور داشت، اما زنده نگهداشتن او امکان ساخت یک شخصیت قوی دیگر را فراهم کرد و او تنها مسئول مراقبت از رایان است تا به عنوان یک هوم لندر دیگر بزرگ نشود.
مرگ فرضی بکا تنها چیزی بود که بوچر را مصمم نگه داشت تا انتقامش را بگیرد. زنده بودن بکا برای او غیرقابل پیشبینیتر از تماشاگران بود. مرگ واقعی او در پایان فصل ۲ به شدت مورد بحث است و برخی ادعا میکنند که او یک شخصیت بیفایده است، در حالی که برخی دیگر استدلال میکنند که زنده نگه داشتن او برنامههای بوچر را نقش برآب میکند.
شماره ۲: درمانی بهتر برای استارلایت
شخصیت استارلایت یکی از مورد قبولترینها باقیماند و شاید بهعنوان مهربانترین فرد در این سری، مخصوصاً در کمیک، سزاوار چیزهای بهتری است. تجربه او از مورد تجاوز قرارگرفتن در کمیکها (در دو موقعیت. اولین بار توسط اعضای مذکر گروه هفت و دومین بار توسط ای ترین (A-Train) نه تنها هیچ نتیجهی مطلوبی در داستان نداشت، بلکه بعد از آن نیز به او هیچ ترحمی نشان داده نشد، حتی از طرف هیو (که در مورد قبل هم به آن اشاره شد).
در حالی که در سریال داستان فرعی وجود داشت که شرکت وات (Vought) او را مجبور میکرد تا لباساش را به چیزی بسیار بدن نماتری تغییر دهد، کمیکها با مجبور کردن او به پوشیدن عملا هیچچیز یک گام جلوتر میروند، چنان که به طور واقعبینانهای این اتفاق رخ داده است. اما مهمتر از همه، در سریال شخصیت او به یک ابرقهرمان واقعی با پسزمینه داستانی پیچیده و نه فقط به عنوان یک نقش عاشق پیشه تغییر پیدا کرد.
شماره ۱: طنز مستقیم و خاص پدیدههای فرهنگی
کمیکهای د بویز ریشه در حواشی اجتماعی و سیاسی دارند و در زمان انتشارشان انتقاد تمسخرآمیزی از دولت بوش و میهنپرستی شدید در جامعه پس از ۱۱ سپتامبر بود. این مجموعه تلویزیونی توانست توجهات را به خودش جلب کند و با آن توانست از سواستفادهی سرمایهداران، شیرین کاریهای روابط عمومی، عدالت اجتماعی شرکتها، رگبار بیوقفه محتوای ابرقهرمانی و دیگر پدیدههای فرهنگی که در دهه ۲۰۲۰ نفوذ کردهاند انتقاد کند. این مجموعه در حالی که روح کمیکها را حفظ میکند، میتواند مسائل زندگی واقعی را در سطحی بیشتر (و حتی مناسبتری) ترکیب کند.
آخرین مقالات کمیک بوکی را در کافه کمیک بخوانید.
منبع: CBR