بعد از بارها اخراج یا استعفای کارگردانها، چندین بار بازنویسی فیلمنامه و ناسازگاریهای بازیگر نقش اصلی و البته سومدیریت مقامهای ارشد وارنر، بالاخره بعد از یک دهه فیلم فلش همین چند هفته پیش اکران شد و همین چند روز پیش بهصورت دیجیتالی پخش. در ادامه خواننده نقد فیلم فلش هستید؛ فیلمی که چون بری الن، شخصیت اصلیاش، لحظهای از نبرد با ذات خویش دست برنمیدارد.
توجه: اگر فیلم را تماشا نکردهاید و نمیخواهید به هیچ وجه اسپویل شوید، توصیه میکنیم فعلا این نقد را نخوانید؛ زیرا برخی از نکات داستانی فیلم را لو میدهد. البته میتوانید چکیده نقد که در تصویر سمت چپ مشاهده میکنید را با خیال راحت مطالعه کنید.
داستان از جایی شروع میشود که بری الن، فلش، مثل باقی قهرمانان لیگ عدالت DCEU مشغول سپری کردن روزمرهاش است و مثل همیشه، نجات مردم عادی و دنیا چالشیست برای زندگانی این روزمره. در ۲۰ دقیقه ابتدایی فیلم شاهد سکانسهای اکشن بسیار و البته بذلهگوییهای فلش هستیم. بتمن را میبینیم که دست از مبارزه با جرم و جنایت برنمیدارد و واندروومنی که به کمک دو همتیمی خود یعنی فلش و بتمن میآید. بله، همه چیز عادیست و لیگ عدالت در حال انجام وظیفه! The Flash از همین ابتدا دارد اشتباه تقریبا تمامی فیلمهای DCEU را تکرار میکند؛ یک رفتار کاملا غلط و ناخوشایند. میپرسید چه رفتاری؟ مواجه با، وَ به نمایش درآوردن هر شخصیت به شکلی که خود آن فرد/قهرمان/خبیث/ضدقهرمان و هر چیز دیگری، به خودی خود هیچ ارزشی ندارد.
سکانسهای شلوغ بیهدف، اعضای لیگ عدالتی که صرفا نقش رقص نور را برای جلب توجه مخاطب ایفا میکنند. از جوخههای انتحار گرفته تا بلک ادم، تقریبا تمامی فیلمهای این یونیورس سینمایی دی سی ویترین نمایش کاراکترهای محبوب طرفدارانشان بوده؛ بدون کمترین تلاش برای شخصیتپردازی، روایت قصه و عمق بخشیدن به این ویترین رنگارنگ.
بعد از ماجراجوییهای خیلی عادی و روزمره لیگ عدالت که گویی بیش از ۱۰ سال برای جذاب بودن و منطقی بودنشان جهانسازی شده (!)، متوجه میشویم که فیلم فلش، واقعا یک فیلم درباره فلش است! فلشی که سودای نجات مادرش از چنگال مرگ را داشته و یکی از بزرگترین چالشها یا به عبارت دیگر قله اورست شخصیتپردازی او در کمیکها نیز همین سودای او بوده. فلش در فیلم میخواهد با جلوگیری از کشته شدن مادرش، هم او را به زندگی برگرداند، هم پدرش را تبرعه کند و هم خودش زندگی بهتری را کنار خانوادهاش داشته باشد. اما ماموریت نجات مادر به این سادگی نیست، شاید سفر در زمان برای سریعترین مرد جهان ساده باشد؛ ولی دستکاری آن باعث میشود نه تنها سرنوشت تمامی دنیا دچار تغییر شود، بلکه خود فلش و عزیزاناش نیز از این تغییرات در امان نخواهند بود.
چند لحظهای در The Flash، تمام فکر و ذکر بری الن نجات مادر است. او از خطرات این کارش باخبر است و با این حال فکر میکند نقشه بینقصی برای انجام ماموریت خود در نظر گرفته. در نهایت فلش کار خود را میکند و با ایجاد یک تغییر بسیار کوچک در زنجیره حوادث گذشته، باعث میشود هم مادر و هم پدرش به زندگی عادی خود ادامه بدهند؛ اما حین اینکه میخواهد به زمان حال و خط زمانی خودش برگردد، موجودی اهریمنی غافلگیرش میکند و بری الن در دنیای جدیدی که خلق کرده، گیر میکند. با این حال، مادر زنده است، نفس میکشد و به او عشق میورزد؛ چه چیزی بهتر از این؟
خیلی طول نمیکشد که سروپای یک بری دیگر پیدا میشود. بری الن ۱ (شخصیت اصلی قصه) الان باید بری الن ۲ (نسخه ۱۸ ساله خود) که ساکن این دنیا و خط زمانی جدید است را توجیه کند که دقیقا چه خبر شده و چهطور این اتفاقات افتاده.
فیلم فلش سریع از بری النی که فقط به خاطر عشق، محبت و حضور مادر سرنوشت کل دنیا را تغییر داده، بری النی را به ما معرفی میکند که تبدیل به یک مربی/استاد/معلم نسخه جوانتر و بیتجربهتری از خود میشود و آنقدر جذب ماجراجویی با بری الن ۲ میشود که در کل وجود مادرش در این دنیا را فراموش میکند. این ماجراجویی هیجانانگیز ما را با بتمن مایکل کیتون، سوپرگرل و دیگر شخصیتهای آشنا روبهرو میکند. حضور مایکل کیتون بار دیگر در نقش بتمن باعث خرسندیست، اما همانطور که پیشتر خواندید، این بتمن محبوب دورانها نیز در DCEU قربانی فروش بیشتر و رنگارنگتر کردن ویترین شخصیتها شده. سکانسهای اکشن و مبارزات انفرادی بتمن مایکل کیتون واقعا چشمنواز هستند، ولی این بتمن پیر بازنشسته در این خط زمانی و در چنین شرایطی دقیقا کیست؟ اصول اخلاقی و ارزشهایش تغییری کردهاند؟ The Flash پاسخی برای این سوالات جز خاطرهبازی با غار بتمن، ماشین معروف فیلمهای تیم برتون و ماهیتابه پرتاب کردن بروس وین به سمت بری الن ندارد… .
از طرف دیگر، رابطه بین یک بری الن باتجربه به عنوان یک ابرقهرمان و یک نسخه بیتجربه تا انتهای فیلم به خوبی کار میشود که در آخر نیز تبدیل به یک نقطه پایانی منطقی و قابل قبول برای فیلم و شخصیتهای مثبت و منفیاش میشود. اما درباره سوپرگرل هم بخواهیم صحبت کنیم، بسیار واضح است که از همان ابتدا و در واقع همان ده سال پیش (نقطه شروع تولید این فیلم)، چون برنامه بهخصوص و دقیقی برای جهانسازی وجود نداشته (هر چند که تلاش اسنایدر قابل تقدیر بود ولی هیچوقت بهطور کامل عملی نشد و متوجه ضعفهای بسیاری بود)، سوپرگرل The Flash نیز صرفا نسخه مونث سوپرمنی است که هنری کویل در اسنایدرورس ارائه داد. نقشآفرینی هر چند کوتاه Sasha Calle در نقش سوپرگرل، خیلی شبیه به سوپرمن هنری کویل است؛ در صورتی که سوپرگرل یا کارا زور ال یک شخصیت کاملا مستقل از کلارک کنتی است که به عنوان سوپرمن شناخته میشود. بله، شباهتهایی وجود دارد، ولی از نظر ویژگیهای شخصیتی سوپرگرل کمیکها با سوپرمن متفاوت است.
The Flash بهطور واضح بخش عمدهای از پیرنگ داستانی خود را از کمیک Flashpoint Paradox قرض گرفته و به نوعی حتی یک اقتباس نیمه آزاد از این کمیک به حساب میآید؛ اما آیا به المانهای داستانی و جهانسازی منبع اقتباس و الهام خود وفادار است؟ خیر. در واقع میخواهد وفادار باشد، ولی آنقدر کارهای دیگری برای انجام دارد که این وفاداری میان حجم زیاد وظایف محوله گم میشود.
بهطور کلی، فیلم فلش را میتوان به افرادی تشبیه کرد که میخواهند چندین و چند کار را با هم و به خوبی انجام دهند، ولی هنوز برای انجام این کارها بهطور همزمان نه تمرکز کافی را داشته و نه امکانات کافی را. در نهایت، نتیجه این میشود که این فرد (فیلم) حین انجام همه این کارها در تلاش است تعادل بین زندگی شخصی (داستان خود فلش و بری الن به عنوان یک شخصیت مستقل)، زندگی کاری (مسوولیتهایش در برابر قدرتاش و لیگ عدالت)، سرگرمی و تفریح (بذلهگوییها و ماجراجوییها با دیگر شخصیتها) و غیره را پیدا کند و مدام با خود در حال مبارزه است. هدف اصلی این فرد چیست؟ ایجاد تعادل و پیدا کردن هویت خود، اما آیا در این میان به این هدف خواهد رسید؟ با توجه به شرح حال و شرایط وصفشده، باید بگوییم خیر.
این مهم حتی در کیفیت جلوههای ویژه، که برای چنین فیلمی حیاتی است، دیده میشود. فلش سریع میدود! او با سرعتاش مرزهای فیزیک و زمان را جابهجا میکند و تماشاگر فیلم این شخصیت چه میخواهد؟ دیدن دویدن فلش به بهترین شکل ممکن. اما در همان اولین فرصتی که فلش شروع به دویدن میکند، دوربین آنقدر از این شخصیت دور میشود که فقط میتوان یک شی کوچک قرمزرنگ را دید که دارد به سمت جلو حرکت میکند! حتی بعد از نزدیک شدن دوربین هم دویدن یکی از سریعترین دوندههای دنیای کمیک بوک چنگی به دل نمیزند. عمده جلوههای ويژه فیلم فلش از نظر دیداری سه نسل عقبتر از کیفیت و ظرفیت جلوههای ویژهای هستند که نسل امروزی سختافزارها قابلیت اجرا و پیادهسازی آن را دارد.
در نهایت، میتوان گفت که The Flash، در کل مدت زمان ۱۴۴ دقیقهایش، بیشتر از اینکه تلاش بکند فیلم «فلش» باشد، فیلمی است برای بازگردانی دنیای سینمایی دی سی به تنظیمات کارخانه. فیلم سرگرمکنندهای است؟ بله. این شمایید که باید تصمیم بگیرید این فیلم را دوست داشته باشید یا خیر. صرفا میخواهید سرگرم شوید، یا احترامتان به عنوان یک مخاطب (چه یک فیلمبینی که اطلاعات بهخصوصی از کمیکها ندارد و چه یک کمیک فن دوآتشه) حفظ شود؟ بخواهم صادق باشم، فیلم فلش سعی میکند شعور مخاطباش را به چالش نکشد و او را سرگرم کند، ولی سرش با کارهای دیگری گرم است که احترام به شعور مخاطب تبدیل به آخرین اولویتاش میشود. شما چهطور فیلمی را که در آن ۳ بتمن حضور دارد، ولی هیچکدام سوای از ظاهر شباهتی به «بتمن» ندارند را قضاوت میکنید؟
آخرین مقالات کمیک بوکی را در کافه کمیک بخوانید.