فلش و بقیهی خانوادهی آلن دوران سختی در گذشته داشتهاند. البته این شاید بهایی بوده که برای داشتن قدرتهای فوقالعاده پرداختهاند. با کافه کمیک در ادامه این مقاله همراه باشید.
بری آلن سفر عجیب و طولانی را به عنوان یک قهرمان پشت سر گذاشته. او که حدود نیم قرن پیش برای اولینبار به عنوان فلش معرفی شد، هر عضو از خانوادهاش تحتتاثیر لقب او یعنی سریعترین انسان زنده قرار گرفتند. این افراد شامل آیریس همسر او، برادرزاده آیریس والی وست، نوه بری یعنی بارت آلن و پسر عموی دور او یعنی آدام وست میشود که دوست داشت شبیه بتمن لباس بپوشد!
حقیقت این است که تراژدیهای بسیاری در زندگی بری رخ داده که میتوان حتی در مورد آنها یک کتاب نوشت. او چالشهای زیادی را در کنار سایر ابرقهرمانان DC تجربه کرده اما ما در اینجا به ده مورد از غمانگیزترین آنها اشاره خواهیم کرد.
به قتل رسیدن مادر بری
بری آلن(Barry Allen) در واقع قرار بود تا فرزند یک خانوادهی خوشحال باشد اما مادرش به طرز مرموزی به قتل رسید. مقامات محلی در آن زمان Speed Force را درک نمیکردند پس به پدر بری مشکوک شدند و او را به زندان انداختند.
چیزی که باعث سختتر شدن اوضاع میشد این بود که دشمن دیرینهی او ایبارد ثاون (Eobard Thawne) که همه او را با نام پروفسور زوم یا Reverse Flash به یاد داریم مادرش را کشته بود نه پدرش. این موضوعات باعث شد تا بری یک محقق پزشک قانونی شود و در نهایت از روی خودخواهی برای تغییر اوضاع (نجات دادن مادرش) به گذشته سفر کند و باعث دستکاری تمام وقایع جهان شود.
آیریس نیز به قتل رسید
بری و آیریس یک زوج بسیار نادر در دنیای DC هستند. آنها یکی از معدود زوجها کمیک بوکی آن زمان بودند که ازدواج کردند. بنابراین اگر کسی بداند بری همان فلش است به راحتی میتواند با کنار هم قرار دادن چیزهای مختلف عزیزان بری را پیدا کند. این همان کاری است که زوم انجام داد.
او آیریس را در یک مهمانی پیدا میکند و با استفاده از قدرت عبور جسم خود از اشیا، همان چیزی که اسپیدسترها قدرت انجام آن را دارند، دست خود را وارد مغز آیریس کرده و او را سریع و بدون درد میکشد. بری از این اتفاق کاملا بههم ریخت اما پس از مدتی تصمیم گرفت دوباره به عنوان قهرمانی که از قبل در وجودش بود ادامه دهد اما تمایل داشت که تنها این کار را انجام دهد.
بری پروفسور زوم را کشت
پس از مدتها، بری و فیونا وِب (Fiona Webb) عاشق هم میشوند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند. پروفسور زوم باز هم میاد تا با کشتن معشوق بری زندگی او را نابود کند. اما این بار بری بیرحمانه گردن او را شکست چون دیگه بیشتر از این تحمل غم را نداشت.
چیزی که در ادامه برای بری پیش میآید باز هم یک تراژدی خواهد بود. فیونا با تصور این که بری ناگهان او را در مراسم ترک کرده دچار اختلال عصبی میشود. پروفسور زوم چه زنده و چه مردهاش برای بری دردسر ساز است. بری با کشتن او نام خود را خراب کرد و ترس این که بقیهی عمرش را پشت میلهها بگذراند او را راحت نمیگذاشت.
او دوباره آیریس را از دست داد
گرچه بری به قتل ریوِرس فلش (Reverse Flash) محکوم شد و اوضاع کمی قمر در عقرب شد اما در کمال ناباوری این آیریس هست که میآید تا او را به قرن ۳۰ ببرد. از قرار معلوم روح آیریس در بدن شخص دیگری زنده بود و شاید فکر کنید که آنها در آینده به خوبی و خوشی زندگی میکنند!
همانطور که میدانید، مثل همیشه، رویداد دلخراش بحران در زمینهای بینهایت(Crisis on Infinite Earths) کار دست بری داد. این بار هم او مجبور بود تا لباسش را بپوشد و برای نجات همه، سریعتر از همیشه باشد. او مجبور بود آیریس را ترک کند و برای بار دوم عشق واقعی خودش را از دست داد و سفری به سوی نابودی نهایی را آغاز کرد.
بری در حال نجات دنیا جان خود را از دست داد
خب تا اینجای کار همهی اطرافیان بری آسیب دیدهاند یا نابود شدهاند، پس فلش چه چیزی برای از دست دادن دارد؟ هنگامی که او داشت قرن ۳۰ را ترک میکرد، زندانی آنتیمانیتور(Anti-Monitor) شد اما از لحاظ روانی. او درون ذهن خود گرفتار شده بود و به کمک احتیاج داشت.
در هر صورت او یک قهرمان است. او این طلسم را میشکند و از زندان آنتی مانیتور فرار میکند. او باید توپ ضدمادهی آنتی مانیتور را نابود میکرد تا از نابودی زمینهای باقیمانده جلوگیری کند. پس بری باید با تمام سرعت در خلاف مسیر این ضد ماده حرکت کند و در نهایت چیزی که از او باقی ماند یک لباس و انگشتر حاوی آن لباس بود. میراث بری با این فداکاری پایان نمییابد و والی خواهرزادهی آیریس کنترل همه چیز را در دست میگیرد و تبدیل به فلش جدید میشود.
زوم پشت همهی تراژدیهای بری بوده
به نظر میآید در مقابل هر نیروی خوبی یک شرارت هم وجود دارد. برای مثال در سریال Friends، این گانتر (Gunther) بود که از زجر دادن دیگران لذت میبرد. شما فکر میکردید که او علاقهمند به ریچل (Rachel) بود اما این یک برنامهی هوشمندانه برای افزایش ظرفیت Central Park برای مشتریان بود.
در مورد خانوادهی آلن هم همه چیز به زوم ختم میشود. در جریان The Flash: Rebirth زوم به بری میگوید تمام بدبختیهای تو به دلیل عزتنفس بالای توست و او قصد داشت با کشتن آیریس در گذشته آخرین میخ را بر تابوت بری بکوبد. البته هنوز همه چیز تمام نشده، بری و والی برای متوقف کردن زوم باهم مسابقه میدهند. در پایان آنها از مرگ آیریس جلوگیری میکنند اما این کار باعث شد تا آنها به صاعقه تبدیل شوند و در وهلهی اول بری را به شدت تغییر داد. متاسفانه زوم همیشه به عنوان یک شرور جذاب و جوان برمیگردد.
بری دوباره مادرش را از دست میدهد
درست است که بری یک فرد خوشقلب و قهرمانی فداکاره اما گاهی اوقات با گوش کردن به برخی صداها کارهایی خودخواهانه انجام داده. یکی از این اتفاقات برگشت او به گذشته و جلوگیری از قتل مادرش هست. بری مادرش را نجات داد اما جدول زمانی را به کلی دستخوش تغییر کرد.
در این واقعیت جدید، بری دیگر قدرتی ندارد، سوپرمن هرگز توسط خانوادهی کنت پیدا نشد و توماس وین یک بتمن عصبانی و الکلی است. وقتی بری سعی میکند قدرت خود را برگرداند تقریبا تا آستانهی سوختن پیش میرود. سرانجام او متوجه میشود که همه چیز خراب است و مرتکب اشتباه بزرگی شده. پس اگر این اوضاع درست شود دیگر بری مادری نخواهد داشت. گرچه او جدول زمانی را تا حدودی درست میکند اما همه چیز مثل قبل نیست. اما خب باز از وضعیت سابق خیلی بهتر است!
بری، والی را فراموش میکند
وقتی بری تصمیم گرفت تا جدول زمانی را در فلشپوینت تغییر دهد یک چیز مهم را فراموش کرد، والی وست. کسی که بیش از دو دهه میراث سلطان سرعت را حفظ کرد، هنگامی که همه چیز به حالت قبل برگشت والی وست عملا از بین رفت. بری به جای اینکه به جستجوی او بپردازد، بیتوجه به وجود او، راه خود را ادامه داد. او حتی یک والاس وست جوان، پسر ریوِرس فلش از New 52 را به عنوان کید فلش (Kid Flash) جدید استخدام کرد.
فقط وقتی که والی اصلی از اسپیدفورس با او ارتباط برقرار میکند، بری کنجکاو میشود تا بفهمد او کیست. خوشبختانه او این کار را به موقع انجام داد و والی را از تبعید خود بیرون کشید و به طرفداران دی سی اجازه داد یک نفس راحت بکشند چون معضلات New 52 تمام شده بود. در هر صورت والی بر این عقیده بود که این اتفاقات تقصیر بری نبوده.
والی باعث مرگ گروهی از مردم میشود
همه برای مدت باشکوهی کنار یکدیگر بودند. والی دوباره به دوستان نوجوان تایتان (Teen Titan) خود پیوست. او سعی کرد همسر سابق خود یعنی لیندا پارک را پیدا کند تا بتواند دوباره رابطهی گذشتهاش را زنده کند. حتی یکبار بری هم با او درگیر شد زیرا میخواست سد نیرو (Force Barrier) را بشکند البته همه چیز زیر سر(درست حدس زدید) زوم بود.
والی تنها کسی بود که از زندگی قبلی خود و زن و بچهاش با خبر بود. او وارد یک محل بازپروری ابرقهرمانان، معروف به پناهگاه میشود. او در حالی که سعی در بهبودی اوضاع داشت، تمام اتفاقاتی که برای دیگران افتاده را میبیند، همین امر باعث میشود کنترل قدرت خود را از دست بدهد و باعث مرگ قهرمانانی چون Poison Ivy، Blue Jay و دوست تایتانی خود Red Arrow شود. اما به جای این که او هم مانند بری به زندان برود برای نجات مولتیورس برگزیده میشود. به نظر میرسد هیچکسی مخالف این اتفاق نباشد.
بری تبدیل به فلش میشود
اگر بری در مقابل آن قفسهی مواد شیمیایی قرار نمیگرفت هیچ کدام از این اتفاقات رخ نمیداد. در عوض او یک زندگی عادی به عنوان محقق پزشک قانونی داشت. با آیریس ازدواج میکرد، فرزندان عادی داشت و شاید قهرمانانهترین کار او خریدن یک بستنی برای آیریس باردار و تعویض لاستیک ماشین یک غریبه بود.
هچنین اگر رعد و برق به بری برخورد نمیکرد، لیگ عدالت نیز بسیار متفاوت میبود. به علاوه، زمین دو کشف نمیشد و یا شاید تایتانهای جوان هرگز بهوجود نمیآمدند. والی هرگز تبدیل به کید فلش نمیشد و شاید کل جهان دی سی در بحرانهای مختلف نابود میشدند. پس شاید اینکه بری در مقابل آن قفسه ایستاد حتی با وجود این تراژدیها اتفاق مثبتی بوده.
نظر شما چیست؟ آیا تراژدیهایی که برای فلش و خانوادهی او افتاده باعث میشود که حس همدردی بهتری با این شخصیت پیدا کنیم؟ کدام شخصیتها داستانهای غمانگیزی شبیه به فلش دارند؟ با ما در میان بگذارید.
منبع: CBR