رازهای کمیک های مارول انتها ندارند. از رازهای درهم شکسته گرفته تا رازهای جزئی، این رازها جهان را به گونهای شکل دادهاند که تا مدتها برای همگان آشکار نبود. برخی از آنها در مبهمترین بخشهای زمان ریشه دارند و برخی دیگر ریشه در زمان حال دارند. در این مقاله همراه ما باشید تا به بررسی رازهای کمیک های مارول بپردازیم.
بسیاری از قهرمانان و شروران مارول کمیکها اغلب خود را درگیر توطئههای مرموزی میبینند که مرگ و زندگی انها را در هالهای از ابهام قرار میدهد. وکلا، کارآگاهان و تبهکاران به طور یکسان گاهی اوقات وارد داستانهای جناییای میشوند که خوانندگان را مجبور میکند سر خود را بخارانند و لیستهایی از مظنونان معمولی و غیرعادی را گمانهزنی کنند. گاهی اوقات این رمز و راز از دید ملأعام پنهان و توسط خوانندگانی که عادت دارند بیاعتقادی خود را به حالت تعلیق درآورند و سؤال نپرسند، نادیده گرفته میشود.
رازهای مارول از بهترینها هستند که اغلب با قتل، هویت و اقلام یا موجوداتی با منشأ مرموز سروکار دارند. صدها هویت مخفی و نقشههای پنهان در بین صفحات وجود دارد که به آرامی شعله کنجکاوی خوانندگان را شعله ور میکند. چیزی که رازهای مارول را به گلسرسبد تبدیل میکند، تأثیر آنها بر کل دنیای مارول و تأثیر ماندگاری است که بر شخصیتهای کلاسیک گذاشتهاند.
زمانی که برخی از این رازهای مارول فاش شد، نگاه قهرمانان و شروران دنیای مارول به دنیایشان تغییر پیدا کرد. وقتی این اسرار طولانی مدت با کاوش در وسعت و عمق دنیای مارول به روشهای تازه و جسورانه، فاش شد، هیچ کس نمیتوانست مانند گذشته به این دنیا نگاه کند. تا انتهای مقاله همراه کافه کمیک باشید تا در کنار هم این رازها را بررسی کنیم.
مرد آهنی یک دسته از موهای ثور را در روزهای اولیه انتقام جویان دزدید
مرد آهنی قبل از هر چیز یک مهندس است. او تماماً به دنبال حل مشکلات به کارآمدترین روش است که همیشه هم به نفع اطرافیانش تمام نمیشود. مرد آهنی به حفظ اسرار معروف است و در نهایت یکی از آنها منجر به مرگ بیل فاستر (Bill Foster) شد.
یکی از رازهای مارول این است که در روزهای اولیه انتقام جویان، مرد آهنی مقداری از موهای ثور را دزدید و برای اهداف شبیه سازی نگه داشت. این راز تا سالها فاش نشد تا اینکه مرد آهنی، رید ریچاردز (Reed Richards) و هنک پیم (Hank Pym) یک کلون سایبرنتیک ثور را ایجاد کردند. متأسفانه، کلون ذهن ثور واقعی را نداشت و با نیرویی مرگبار به بیل فاستر ضربه زد و او را کشت.
خاویر و مویرا یک تیم مخفی را به کراکوا فرستادند تا مردان ایکس اصلی را نجات دهند
داستان مردان ایکس کاملاً جدید و متفاوت، افسانهای شد. خاویر پس از آنکه اولین تیم مردان ایکس را به جزیره کراکوا جهش یافته خون آشامی فرستاد، تیم جدیدی را برای نجات شاگردان قدیمی خود استخدام کرد. از رازهای مارول آن بود که مردم سال ها نمی دانستند که این دومین تیمی بود که خاویر به خدمت گرفته بود. وقتی سایکلوپس (Cyclops) برگشت تا به خاویر در مورد کراکوا هشدار دهد، آن دو ابتدا برای کمک نزد مویرا مک تاگرت (Moira MacTaggert) رفتند.
مویرا در حال آموزش جهش یافتههای جوان داروین، پترا، سویی و ولکان بود که هیچ کس نمیدانست برادر سیکلوپ است. سیکلوپ این تیم را به کراکوا هدایت کرد اما جزیره ظاهراً چهار نفر از آنها را کشت. خاویر حافظه سیکلوپ از این ماموریت را پاک کرد، سپس او را با شناسایی هواداران تیم فرستاد تا دوباره تلاش کند. ولکان که با ادغام با داروین جان سالم به در برده بود، سالها بعد بازگشت و به مردان ایکس حمله کرد تا انتقام خود را به خاطر جا ماندنش بگیرد.
مویرا مک تاگرت جهش مخفی خود را برای خاویر، سال ها قبل از تشکیل گروه مردان ایکس فاش کرد
مویرا مک تاگرت خودش یک راز بزرگ داشت، رازی که اولین باری در ملاقات آکسفورد، برای چارلز خاویر (Charles Xavier) فاش کرد. از رازهای مارول که آدم را گیج میکند این بود که مویرا یک جهش یافته با قدرتی منحصر به فرد بود: هر بار که میمیرد، با تمام دانش زندگی گذشتهاش به شکل خودش تناسخ پیدا میکند. در ۹ زندگی قبلی او همیشه یک اتفاق میافتاد، انسان ها نوع جهش یافته را نابود میکردند.
مویرا و خاویر به مگنیتو اجازه دادند تا راز جدید خود را نگه دارد و هر سه با هم در سایه کار کردند تا کشوری برای جهش یافته ها ایجاد کنند. این سه نفر با استفاده از کراکوا به عنوان پایگاه، جزیره زنده را به کشوری قدرتمند تبدیل کردند، کشوری که وجود مویرا در آن یک راز بود. با این حال، او هدف خاص خود را در مورد کراکوا داشت، زیرا در حال کار برای بازسازی یک درمان وابسته به جهش بود که در زندگیهای گذشتهاش ساخته بود.
دولت ایالات متحده برای اولین بار سرم سوپر سرباز را روی مردان سیاه پوست آزمایش کرد
یکی از رازهای کمیک های مارول این است که استیو راجرز (Steve Rogers) تنها کاپیتان آمریکا نیست و او حتی اولین کسی نبود که سرم فوق سرباز را دریافت کرد. دولت آمریکا حتی از راجرز به عنوان خوکچه هندی هم استفاده نکرد. در عوض، آنها سرم فوق سرباز را روی چندین مرد سیاه پوست آزمایش کردند. آیزایا بردلی (Isaiah Bradley) که در فیلم The Falcon and the Winter Soldier به طرفداران غیررسمی معرفی شد، موفق ترین بود و در طول جنگ جهانی دوم به ماموریت های مخفی زیادی فرستاده شد.
دولت این را برای چندین دهه مخفی نگه داشت و بردلی هرگز حقیقت خدمات خود در جنگ جهانی دوم را برای کسی فاش نکرد. در نهایت، این آزمایش کثیف فاش شد و نحوه درک همه از پروژه فوق سرباز را تغییر داد.
نامور یک جهش یافته بود
نامور (Namor) قدرتمندترین قهرمان آبزی در دنیای مارول است و اولین بار در سال ۱۹۳۹۸ خود را به سطح جهان معرفی کرد. نامور در آن زمان دشمن بشریت بود و دائماً با مشعل انسانی میجنگید و سعی میکرد شهر نیویورک را نابود کند. هنگامی که جنگ جهانی دوم شروع شد، او به مبارزه با نازیها پیوست و در دهههای بعدی هم به عنوان یک قهرمان و هم شرور عمل کرد.
برای سالها، همه فکر میکردند که قدرت نامور از میراث نیمه انسانی/نیمه آتلانتیس او ناشی میشود، اما این فقط تا کمی درست بود. اصل و نسب نامور باعث شد که او به یک جهش یافته تبدیل شود که به او قدرت داده و نامور را به یکی از قدیمیترین جهش یافته های روی سیاره تبدیل کرد.
زندگی ولورین پر از راز است
پیشینه ولورین مانند یک پیاز است که با گذشت سالها لایههای آن باز میشود. در حالی که برخی از عوامل منطقی نبود اما به افشاگری های شگفت انگیزی منجر شد. ولورین زمانی جیمز هاولت (James Howlett) بود که در یک خانواده ثروتمند کانادایی در قرن نوزدهم به دنیا آمد. شبی که قدرت او آشکار شد و جیمز مهاجم را کشت، خانواده او توسط نگهبان مورد حمله قرار گرفتند.
از آنجا، سفرهای جیمز او را به مناطق دورافتاده کانادا برد و وقتی که او به طور تصادفی دوستش رز را کشت و وحشی شد، پایان یافت. او با بازیافتن انسانیت خود در نهایت سرباز میشود، به سلاح X میپیوندد و تبدیل به یک ابرقهرمان میشود. در حالی که او یک قرن خاطرات فراموش شده داشت، تجربیات هنوز او را شکل میدادند.
اعتقادات داروینیستی آپاکولیپس (Apocalypse) خیرخواهانه بود
آپاکولیپس تبهکاری است که بیشتر از آن چیزی که بیشتر مردم تصور میکنند، در مورد شخصیتش سو تعبیر شده است. هزاران سال پیش، آپوکالیپس و همسرش جنسیس رهبران جزیره جهش یافته اوکارا بودند. با این حال، شیاطین آمنت (Amenth) به ملت جهش یافته باستانی حمله کردند. درگیری شدید بود، اما جنسیس و فرزندانش راهی برای جلوگیری از گسترشش پیدا کردند.
اوکارا داغون شد، آپاکولیپس با ارتشی برای نبرد با آمنتیها در دنیای دیگر، سوار کشتی شدند. آپاکولیپس کنار گذاشته شد تا ارتشی قدرتمند برای نبرد با شیاطین پس از بازگشت ایجاد کند که به باور بهترینها به ادامه حیات او دامن زد.
غیربشریها خود را از بشریت برای هزاران سال پنهان کردند
افسانه غیرانسان ها به تاریخ زمین بازمی گردد. کری (Kree) در مسیری دور به زمین آمد و روی انسانها آزمایش و آنها را مستعد جهش توسط تریگان میستس (یک کاتالیزور جهشزا توسط کریستالهایی که کری از خود به جا گذاشت) کرد. غیربشریها تمدنی ساختند، تمدنی که در نهایت از انسانها دور شد.
جامعه و فناوری غیربشریها برای هزاران سال شکوفا و از انسانیت محافظت شد. پس از طلوع عصر ابرقهرمانان مدرن، غیربشریها از شهر پنهان خود آتیلان (Attilan) بیرون آمدند و خودشان را نشان دادند و روابط خود را با دنیایی که پشت سر گذاشتند، آغاز کردند.
سلستسالها (Celestials) زندگی حساسی را در سراسر جهان ایجاد کردند
سرچشمه حیات هوشیار در سراسر جهان رازی بود که حل آن سالهای بی شماری به طول انجامید. با این حال زمانی که ابدیان شروع به آشکار ساختن خود برای بشریت کردند، همه چیز آشکار شد. این که آسمانیها، ابدیها را برای محافظت از حیات زمین ساخته بودند، کاری بود که تایتان های بیگانه در سراسر جهان انجام داده بودند.
سلستسالها از قدرتمندترین موجودات و همچنین برخی از قدیمیترین موجودات بودند. برای میلیونها سال، آنها در جهان سفر کرده و زندگی را در سیارات در سراسر جهان مهیا کردند. در حالی که همه زندگی توسط آنها خلق نشده است، آنها نقش بزرگی در ایجاد آن داشتند.
گالاکتوس قبل از نسخه فعلی جهان وجود داشته است
گالاکتوس (Galactus) بیش از هر موجود دیگری در دنیای مارول، زندگیها را نابود کرده است. بلعنده جهان زمانی گالان، در میان آخرین ساکنان آخرین جهان بود. غرق در انرژیهای اولیه تخریب و آفرینش، او به گالاکتوس تبدیل کرد.
وجود گالاکتوس که دارای قدرت کیهانی است، وقف تعادل کیهانی خواهد بود و جهانها را برای میلیاردها سال میبلعد. راز پیدایش گالاکتوس برای بسیاری از موجودات در دنیای مارول شناخته نشده بود، رازی که برای هزاران سال جدا از شمارش نگه داشته شده بود. موجودی که زمانی یک دانشمند ساده بود، به چیزی تبدیل شد که هرگز تصورش را هم نمیکرد.
دکتر استرنج قتل خودش را حل کرد
در شماره یک «مرگ دکتر استرنج»، نوشته جد مک کی (Jed MacKay)، با طراحی لی گاربت (Lee Garbett)، رنگامیزی آنتونیو فابلا (Antonio Fabela) و حروفچینی کوری پتیت (Cory Petit)، خوانندگان شاهد مرگ او هستند. شخصی در خانه استفن استرنج (Stephen Strange) خسته را زد و وقتی جادوگر معظم برای پاسخ دادن میرود، با لبخندی بدخواهانه به او میگوید که او خواهد مرد.
اندکی پس از ناپدید شدن استرنج، نیروهای ماوراء طبیعی بر جهان فرود میآیند و برای مرد عنکبوتی، مردان ایکس و چندین نفر دیگر دردسر ایجاد میکنند. مرگ دکتر استرنج در حالی که کوتاهتر از برخی از اسرار بزرگتر مارول است، برداشت تازهای از داستان کلاسیک را نشان داد زیرا محقق اصلی نیز قربانی این ماجرا بود.
زمانی که رد هالک (Red Hulk) برای اولین بار ظاهر شد، هویت او کاملا ناشناخته بود. انگیزهها و نحوه صحبت این بیرحم سرنخهایی را ارائه کرد که او در دنیای مارول غوغا و ویرانی را در سطح کیهانی ایجاد میکند. در حالی که بسیاری در مورد هویت واقعی او نظریه پردازی میکردند، قبل از فاش شدن پاسخ دو سال گذشته بود.
تادئوس (Thaddeus) “تاندربولت” راس (Ross) همیشه به هالک علاقه داشت، بنابراین منطقی بود که او به جید جاینت (Jade Giant) علاقه نشان دهد. راس با تبدیل شدن به چیزی که قول نابودی آن را داده بود، منبعی بی پایان از خشم ناشی از نفرتاش را به دست آورد. در نهایت حل این معما تصویری غم انگیز از مردی بود که اجازه داد خشم پیروز شود.
آدم فضایی دفنشده نوع متفاوتی از رمز و راز بود
زمانی که سریع ترین موجودات جهان برای مسابقه ای در سراسر کیهان جمع شدند، خوانندگان شرط بندی خود را روی قهرمانان و شروران دنیای مارول گذاشتند. در جریان این رویداد در کوازار (Quasar) شماره ۱۷ نوشته مارک گرونوالد با طراحی مایک مانلی (Mike Manley)، رنگآمیزی پل بکتون (Paul Becton) و حروفچینی جانیس چیانگ (Janice Chiang)، صاعقهای به مسیر برخورد کرد و غریبهای با لباسهای پاره پوره از همه پیشی گرفت.
بیگانه مدفون (Buried Alien) نمیدانست او کیست و از کجا آمده است. به طور تصادفی، بری آلن (Barry Allen)، فلش دی سی کمیک، به تازگی درگذشته بود. منشأ مرموز Buried Alien هرگز در مارول کمیک به طور کامل حل نشد اما خوانندگان متوجه شدند که ظاهر و پیروزی او تاییدی بر وضعیت بری بدون توجه به جهان به عنوان سریعترین مرد زنده است.
کاپیتان آمریکا مامور هیدرا بود
در کاپیتان آمریکا: با استیو راجرز (Steve Rogers) شماره ۱، نوشته نیک اسپنسر (Nick Spencer) با طراحی عیسی سایز (Jesus Saiz) و حروفزنی از جو کارامانیا (Joe Caramagna)، دو کلمه ساده جرقه معماییای را زد که سالها تاریخ و عملیات مارول را بازنویسی کرد. پس از مبارزه با نازیها در کنار دیگر قهرمانان، کاپیتان به متحدان خود پرداخت و فاش شد که در تمام مدت برای هایدرا کار کرده است.
به طور طبیعی رهبر انتقامجویان با آشکارشدنش به عنوان یک شرور، کل دنیای مارول را کاملا تحریف کرد. در طول این مدت استیو راجرز که منجر به بحران جهانی: امپراتوری مخفی شد هم به عنوان مدیر S.H.I.E.L.D انجام وظیفه میکرد. علیرغم فقدان قدرت ماندگاری، این سریال در نوع خود یک راز هیجان انگیز بود.
رازهای کمیک های مارول : مرد عنکبوتی لباس مشکی زنده بود
سکرتوارز (Secret Wars) سیاره بتلورلد را به نمایش گذاشت، جایی که مرد عنکبوتی در نبرد، به لباس خود آسیب رساند. او با استفاده از یک دستگاه اسرارآمیز موجودات فضایی، لباس مشکی رنگی را ساخت که خوانندگان امروزی آن را لباس سیمبیوت (Symbiote) مینامند. با این حال در زمان ایجاد لباس، ماهیت واقعی “پارچه” آن کاملاً ناشناخته بود.
پس از بازگشت به زمین، پیتر پارکر متفاوت بود. او تحریک پذیرتر شد و زندگی خانه و مدرسهاش به طور مداوم رو به افول بود. پیتر که با بیماری خشمش مبارزه میکرد، در نهایت به دنبال کمک رفت و در کنار اعضای ۴ شگفتانگیز، از ماهیت واقعی لباس مطلع شد. سمبیوت ونوم اندکی پس از آن ظهور کرد.
ولورین تلاش کرد تا گذشته و هویت خود را با هم ترکیب کند
از رازهای کمیک های مارول میتوان به جیمز هاولت (James Howlett)، لوگان که بیشتر با نام ولورین (Wolverine) شناخته میشود اشاره کرد. او در کاری که انجام میدهد بهترین است اما اغلب ترجیح میدهد این کار را به تنهایی انجام دهد. برای داشتن چنین زندگی طولانی و باحالی، چیزهای زیادی در مورد زندگی قهرمان سه پنجه وجود دارد که به صورت یک راز باقی مانده است.
آیا ولورین با سابرهتوث (Sabretooth) مرتبط است؟ آیا قبلاً خانواده داشت؟ آیا او یک انسان برتر است یا یک ترکه سگ-انسان نما؟ ساموراییها چگونه در همه اینها نقش دارند؟ همه این سوالات دهه ها ولورین را احاطه کرده است،اما چیزی که آنها را به چنین اسرار بزرگی تبدیل میکند، سرسختی لوگان در بلاتکلیفی است.
کسی Uatu اوعاتوی واچر (the watcher Uatu) را کشت
اوعاتوی واچر برای شخصیتهای مارول کمیک معمایی است اما او به طور مستقیم با خوانندگان هنگام بررسی خطزمانی موازی و رویدادهای مهم صحبت میکند. وقتی موجودی که همه چیز را میبیند، غافلگیر شده و به قتل میرسد، برخی از قدرتمندترین قهرمانان زمین روی ماه جمع میشوند و شروع به تحقیق میکنند.
همه در اوریجینال سین (Original Sin)، رویدادی در سراسر جهان که به اکثر عناوین محبوب مارول در آن زمان رسید، مظنون بودند. این قتل بدون هیچ مدرک فیزیکی و با انگیزهای که برای افراد دخیل مشخص نیست انجام شد. این رمز و راز یک داستان جنایی کامل بود که از کمیکهای ژانر رمزو رازای گذشته مارول الهام میگرفت.
مرد عنکبوتی دهها سال در حلقههای هاب گابلین می دوید
از رازهای کمیک های مارول، هاب گابلین (Hobgoblin) بود که در مرد عنکبوتی شگفت انگیز شماره ۲۳۸ توسط راجر استرن (Roger Stern)، جان رومیتا (John Romita Sr)، اندی یانچوس (Andy Yanchus) و جو روزن (Joe Rosen) معرفی شد و به نظر میرسید که تجدید حیات گرین گابلین باشد، اما هویت او مخفی ماند. سه نویسنده روی قوس داستانی شخصیت شرور کار کردند، هر کدام نقشههای متفاوتی برای هویت او داشتند که نتیجه آن سفری غیرقابل پیشبینی بود.
پیچشها و چرخشهای بسیاری پیرامون هویت واقعی هابگوبلین احتمالاً ناشی از به هم ریختن ذهنهای خلاقی است که او را ساخته بودند. با توجه به مرگ اخیر نورمن آزبورن (Norman Osborn) و ظهور هری آزبورن (Harry Osborn)، بسیاری از طرفداران روی هری تمرکز کردند و ند لیدز را نادیده گرفتند، شخصیت جدیدی که چندان مهم نبود و قرار بود مرده باشد.
طرفداران مرد عنکبوتی میدانند که او ممکن است یک کلون باشد
از رازهای کمیک های مارول حماسه کلون مرد عنکبوتی بود که به گفته گری کانوی (Gerry Conway)، هرگز قصد نداشت که یک رویداد معمایی تکان دهنده باشد. مرگ گوئن استیسی (Gwen Stacy) بر اساس مرد عنکبوتی شگفتانگیز ۱۴۹ در سال ۱۹۷۵، نوشته کانوی با طراحی راس اندرو و مایک اسپوزیتو، رنگ آمیزی توسط جانیس کوهن (Janice Cohen) و حروفنگاری شده توسط آنت کاوکی (Annette Kawecki) رقم خورد.
دو نسخه پیتر که در آن شماره مبارزه کردند منجر به مرگ ظاهری یکی شد. پس از دههها سرنخ، بن ریلی (Ben Reilly) در فیلم The Spectacular Spider-Man شماره ۲۱۶ توسط تام دی فالکو (Tom DeFalco)، تاد دزاگو (Todd Dezago)، سال بوسما (Sal Buscema)، جو آندرانی (Joe Andreani)، کلم رابینز (Clem Robins)، کریس الیوپولوس (Chris Eliopoulos) و کن لوپز (Ken Lopez) بر بالین عمه می ظاهر شد. آنچه در پی آن رخ داد یک کراس اوور عظیم و مرموز بود که به هویت و خاطرات اسپایدری مربوط میشد.
هیچ کس نمیدانست بعد از حمله اسکرولز (Skrulls)به چه کسی اعتماد کند
از رازهای کمیک های مارول ، تهاجم مخفی (Secret Invasion)در سال ۲۰۰۸ بود که بر تمامی عنوانهای مارول تأثیر گذاشت و نقشهای شیطانی را فاش کرد که سالها در حرکت بود. به آرامی، قهرمانان زمین یکی پس از دیگری متوجه شدند که مهاجمان اسکرول جایگزین برخی از آنها شدهاند. با افزایش بیاعتمادی بین شخصیتها، خوانندگان باید تیزبین و مواظب متقلبین میبودند.
به S.H.I.E.L.D. نفوذ کردند و مردان ایکس و انتقامجویان ماهها قبل، بدون اطلاع خوانندگان، جایگزین شدند. این رمز و راز به خوبی اجرا و برنامه ریزی شده بود و روشی که خوانندگان و شخصیت های کلاسیک را گیج میکرد، به عنوان یکی از بهترین رازهای مارول در تمام دورانها ماندگار شد.