داستان سندمن | داستان کامل سریال Sandman

داستان سندمن | داستان کامل سریال Sandman

به مناسبت ساخت و انتشار دومین فصل سریال سندمن، تصمیم گرفتیم در این مقاله از کافه کمیک، خلاصه‌ای از داستان فصل نخست را تقدیم حضورتان کنیم تا با دستی پر به استقبال دومین فصل بروید. همراه ما و داستان سندمن باشید.

سندمن (The Sandman) نام مجموعه کامیکی است که در سال ۱۹۸۹ به قلم نویسنده انگلیسی، نیل گیمن (Neil Gaiman) خلق شد. او، ارباب قلمرو رویا و یکی از هفت اندلس (Endless) است که تجسمی عینی از نیروهای طبیعی جهان هستند. این سری جدای از روایت اسطوره‌ای-تاریخی جذابش، از جمله آثاری است که کتاب‌های کامیک را در قامت آثار ادبی جدی، مطرح کردند. سریالی با اقتباس از این کامیک، با نظارت شخص گیمن، در سال ۲۰۲۲ منتشر شد و توانست از بار سنگین اقتباس از همچین اثر سترگی، تا حدی موفق ظاهر شود.

داستان سندمن

داستان سندمن

در ابتدای داستان سندمن، مورفیوس(Morpheus) که با نام رویا هم شناخته می‌شود، در تلاش برای به دام انداختن کابوسی فراری به نام کورینتین(Corinthian) است. او سال ۱۹۱۶توسط رهبر فرقه‌ای به نام رودریک برجیز(Roderick Burgess)، از نجیب‌زاده‌های انگلیسی و جادوگری خرده‌پا، اسیر می‌شود. برجیز برای کسب قدرت، ثروت و همینطور تلاشی ناموفق برای رنده کردن رندال (Randall) فرزند متوفی‌اش، قصد احضار و زندانی کردن مرگ را داشت که اشتباها برادر او، خدای رویا را احضار و محبوس می‌کند.

مورفیوس در گویی شیشه‌ای زندانی می‌شود و برجیز با وجود اشتباهش در احضار مرگ، از خدای رویا در قبال آزادی، تقاضای قدرت دارد. مورفیوس با سکوتی صد ساله، به درخواستش جواب رد می‌دهد. رودریک توتم‌های قدرت مورفیوس را که شامل کلاه، کیسه‌ای شن و یاقوتی سرخ‌فام را می‌دزد و در نهایت هم توسط یکی از معشوقه‌هایش به نام اتل کریپس(Ethel Cripps) دزدیده می‌شوند. اتل فرزندی از برجیز در شکم دارد.

ارباب رویا محبوس در سرداب جادوگر ناشی

در ادامه داستان سندمن، غیبت خدای رویا باعث شده تا بیماری فراگیری به نام بیماری خواب(sleepy sickness) در سرتاسر جهان فراگیر شود. در نتیجه این بیماری، بسیاری از افراد به خوابی طولانی مدت فرو رفته‌اند.

در سال ۲۰۲۱، سال‌ها پس از مرگ برجیز، پسرش الکس(Alex) میراث‌دار پدر شده و همچنان مورفیوس را محبوس در زندان شیشه‌ای نگه داشته است. شبی معشوق او به نام پاول(Paul)‌ اشتباها بخشی از طلسمی که خدای رویا را محبوس ساخته را پاک می‌کند. مورفیوس از قدرتش استفاده می‌کند و وارد رویای نگهبانی که مسئول مراقبت از اوست، شده و باعث می‌شود تا زندان شیشه‌ای شکسته شود.

بالاخره او پس از ۱۰۶ سال اسارت، آزاد می‌شود. خدای رویا به خواب الکس می‌رود و او را به رویایی ابدی فرو می‌برد. آزادی خدای رویا باعث می‌شود تا یک قرن بیماری خواب به پایان برسد و بسیاری از افرادی که سالیانی درازدر خوابی به ظاهر ابدی فرو رفته بودند، برخیزند.

مورفیوس به قلمرو رویاپردازی(Dreaming) برمی‌گردد؛ محل حکم‌رانی او به عنوان رب‌النوع رویا و مبدا تمامی رویاها که در غیبت او، تبدیل به ویرانه شده است. در ادامه داستان سندمن، با لوسین (Lucien) مدیر کتابخانه‌ ملاقات می‌کند که از دیدن او خوشحال است.

سپس به ملاقات هابیل و قابیل می‌رود تا با کشتن گرگوری، مجسمه گارگول خانگی آن‌ها، بخشی از قدرتش را بازگرداند. سپس خدای رویا از قدرتش برای احضار سه خواهر سرنوشت استفاده می‌کند تا از محل سه توتم قدرتش اطلاع حاصل کند. سه خواهر خیاط سرنوشت به اطلاعش می‌رسانند که کیسه شن‌ او در اختیار جن‌گیری به نام جوهانا کنستانتین(Johanna Constantine) است.

کلاهش در اختیار شیطانی در جهنم و یاقوتش در دست جان دی (John Dee)، فرزند اتل کریپس و رودریک برجیز است. مورفیوس سفری برای یافتن وسایلش شروع می‌کند و در این بین بچه گارگویلی را به عنوان جایگزین و تشکر پیش هابیل و قابیل می‌فرستد و آن‌ها نامش را گلدی(Goldie) می‌گذارند.

هابیل و قاببیل، لوسین و مورفیوس

در ادامه داستان سندمن، مورفیوس برای یافتن کیسه‌ شن‌ خود، کنستانتین را می‌یابد. مشاور تازه‌اش که کلاغی به نام متیو(Matthew The Raven) است، او را همراهی می‌کند و موفق می‌شوند که معشوقه سابق جن‌گیر معروف به نام ریچل راپیدا کنند. او به شن‌های درون کیسه، اعتیاد پیدا کرده و تنها این شن‌ها هستند که او را همچنان زنده نگه داشته‌اند. کنستانتین که از سرنوشت معشوقش سخت دلگیر شده، خدای رویا را قانع می‌کند که ریچل را از وضعیت بغرنج کنونی، رهایی بخشد.

کورینتین، کابوس فراری که بدل به قاتلی سریالی شده

کورینتین، کابوس فراری که در صد سال گذشته بدون محدودیت در جهان واقع برای خود آزاد گشته و دست به آشوب زده، پیش اتل کریپس می‌رود و به او در مورد آزادی مورفیوس هشدار می‌دهد.

اتل به علت استفاده از طلسمی محافظ، بیش از یک قرن از عمرش گذشته و تصمیم می‌گیرد به دیدار پسرش، جان برود. او در مکانی مخصوص و تحت مراقبت‌های ویژه، زندانی است. در ادامه داستان سندمن متوجه می‌شویم که جان، به علت استفاده زیاد از یاقوت جادویی مورفیوس، رابطه شیداوار و بیمارگونه عجیبی با آن ایجاد کرده و دست به جنایت‌های متعددی در گذشته زده است.

اتل به او می‌گوید که با داشتن طلسم محافظ او، دیگر نیازی به یاقوت پیدا نمی‌کند و گردنبند را به فرزندش می‌دهد. با این کار، اتل بلافاصله پیر می‌شود و می‌میرد. جان هم از قدرت طلسم استفاده می‌کند و از زندان برای یافتن یاقوت عزیزش، فرار می‌کند.

ارباب جهنم در مقابل ارباب رویا

در ادامه داستان سریال سندمن، مورفیوس برای یافتن کلاه خود راهی جهنم می‌شود‌ و آنجا با ارباب این قلمرو، لوسیفر (Lucifer Morningstar) دیدار می‌کند. او شیطانی که به دنبالش بود را می‌یابد، ولی برای به پس گرفتن کلاه خود، آن شیطان شرطی پیش‌روی ارباب رویاها می‌گذارد؛ پیروزی در بازی هوش (Game of Wits). او لوسیفر را به عنوان نماینده‌اش در این بازی انتخاب می‌کند.

رقابتی سهمگین میان دو این دو در می‌گیرد که هر دو در تلاش هستند با بهترین استدلال و استفاده از خلاقیت، حریف را شکست دهند. در نهایت مورفیوس موفق می‌شود با استناد به امید، موفق به پیروزی شود. امیدی که لوسیفر اذعان می‌کند غیر قابل شکست‌ دادن است. خدای رویاها کلاه قدرت خود را پس گرفته و قبل از عزیمت، ستاره صبح‌گاهی قول می‌دهد که یک روز او را خواهد کشت.

ادامه داستان سندمن به جان دی می‌پردازد. او با یافتن یاقوت عزیز، قدرت سابق خود را به دست آورده و توانایی‌های این سنگ جادویی را به نوعی تغییر داده که فقط دستورات و آرزوهای او را اجابت می‌کند. جان به رستورانی رفته و  در آنجا با استفاده از قدرت یاقوت کاری می‌کند که تمامی افراد حاضر، امکان دروغ‌گویی را از دست بدهند.

آنطور که در صفحه تلویزیون روشن در رستوران هم دیده می‌شود، گویی این اتفاق در سطح جهانی رخ داده است. آرام آرام آشوب و اضطراب بالا می‌گیرد و مشتریان و خدمه رستوران یا دست به خودکشی می‌زنند یا یکدیگر را می‌کشند. اخبار هم لحظه به لحظه محتوای خبری هولناک‌تری را به تصویر می‌کشد.

مورفیوس در نهایت پا به رستوران گذاشته و جان را قلمرو رویاها می‌برد. در ادامه داستان سندمن، جان از قدرت یاقوت برای شکست مورفیوس استفاده می‌کند و طی این پروسه، سنگ سرخ‌فام می‌شکند.

او از این پیروزی سرمست بوده و اطلاعی ندارد که با شکسته‌ شدن سنگ، تمامی قدرت آن آزاد و به صاحب حقیقی‌اش باز می‌گردد. مورفیوس که حالا قدرت سابق خود را به دست آورده، در مقابل او ظاهر می‌شود و فردی را می‌بیند که سالیان دراز استفاده از قدرت یاقوت، از او فردی رنجور و بیمار ساختهاست.

مورفیوس برای او دل می‌سوزاند و وی را به همان سازمانی که در آن بستری بود، در خوابی ابدی، برمی‌گرداند. گوشه‌ای دیگر، یکی از خویشان مورفیوس به نام میل (Desire) برای زمین‌زدن او درحال دسیسه‌ چینی است.

مورفیوس پس از پس گرفتن وسایل خود، بی‌هدف در پارکی نشسته که خواهرش، مرگ به دیدارش می‌آید. مورفیوس تصمیم می‌گیرد ضمن گفت‌وگو با مرگ، او را در انجام چندی از وظایف روزانه‌اش دنبال کند. مرگ به خانه افرادی می‌رود که به تازگی فوت کرده‌اند و او پروسه پذیرش و انتقال روحشان به جهان پس از مرگ را انجام می‌دهد.

در ادامه داستان سندمن، مرگ به برادرش در خصوص احتمال یافتن هدف و معنا در خلال انجام وظایفش در قلمرو رویاپردازی، به عنوان ارباب رویاها توضیح می‌دهد. مورفیوس  با رسیدن به نقطه‌ای از شهر، یاد خاطره‌ای مشترک با مرگ می‌افتد که سده‌ها پیش رخ داد.

داستان با فلش‌بکی، به قرون وسطی می‌رود. در میخانه‌ای، مردی به نام هاب گدلینگ (Hob Gadling) را نشان می‌دهد که آرزو دارد هیچ‌وقت نمیرد. مرگ از روی کنجکاوی تقاضای او را پذیرفته و تا زمانی که خود او تصمیمش را عوض کند، از تصاحب جانش می‌گذرد.

مورفیوس این خبر را به هاب اطلاع می‌دهد و از آن روز به بعد، این دو قرنی یک‌بار، در همان میخانه دیدار می‌کنند تا ببیند که آیا تمایل به تمدید آرزو و زنده بودنش دارد یا خیر. هاب با وجود بالا و پایین‌های متعددی که در طی سده‌های طولانی زندگی تجربه کرده، همچنان میل زیادی به زندگی دارد. در یکی از این دیدارها، هاب این استنتاج را مطرح می‌کند که علت دیدارهای مورفیوس با او، تنهایی اوست. این حرف، اصلا به مذاق ارباب رویاها خوش نمی‌آید.

داستان سندمن

داستان سندمن

دیدار پیشین آن‌ها، به دلیل اسارت مورفیوس در قفس شیشه‌ای رودریک برجیز به وقوع نمی‌پیوندد و حال زمان دیدار جدید آن‌ها سر رسیده است. در ادامه داستان سریال سندمن، مورفویس به مکان میخانه رفته و متوجه می‌شود که آن مکان فروخته شده است. هاب، میخانه‌ای در همان حوالی را به عنوان مکان دیدار برگزیده که از شانس خوبش، مورفیوس آن را می‌یابد. دو فرد در زمان حاضر با هم دیدار می‌کنند و ارباب رویاها اذعان می‌دارد که او را دوست خود می‌داند و به گفت‌وگویی گرم مشغول می‌شوند.

در ادامه داستان سندمن با رز واکر آشنا می‌شویم که بدون اینکه خود بداند، قابلیتی دارد که او را تبدیل به گردباد(Vortex) می‌کند؛ موجودی که توانایی جذب و تغییر رویاها را دارد. میل(Desire) و خواهر دوقلوی او، یاس(Despair) با اطلاع از این قابلیت رز، در تلاشند به مورفیوس آسیب برسانند.

در سال ۲۰۱۵، رز و برادر کوچک‌تر او به اسم جد(Jed) به علت طلاق والدینشان، از هم جدا می‌شوند. پس از مرگ والدین در سال ۲۰۲۱،رز تلاش می‌کند تا سرپرستی برادرش را بر عهده بگیرد اما موفق نمی‌شود. مورفوس آگاه از قابلیت رز، تصمیم می‌گیرد با استفاده از قدرت او، سه رویایی که در جهان واقع زندگی می‌کنند را پیدا کند و آن‌ها را به قلمرو رویاپردازی برگرداند.

رز به همراه دوست خود لایتا هال(Lyta Hall) برای دیدار با زنی ثروتمند به نام یونیتی کینکید (Unity Kinkaid) به انگلستان می‌روند. یوینتی از قربانی‌های بیماری خواب بوده و به رز می‌گوید که او جد بزرگش است و حاضر است هزینه‌های لازم برای یافتن جد و انجام پروسه‌های قانونی را برای رز، انجام دهد. در ادامه داستان سندمن، رز با همراهی لایتا به فلوریدا می‌روند.

در این حین مورفیوس و لوسین تلاش می‌کنند تا جد را چه در قلمرو رویاپردازی و چه دنیای واقع پیدا کنند که به طرز غریبی، هیچ اثری از او نمی‌یابند. مورفیوس نتیجه می‌گیرد که یکی از رویاهای فراری به نام گالت(Gault) احتمالا ارتباط او با قلمرو رویاپردازی را قطع کرده است.

ناگهان رز وارد قلمرو شده و از مورفیوس و لوسین برای یافتن برادرش درخواست کمک می‌کند. با وجود مخالفت‌های لوسین، مورفیوس موافقت می‌کند که به رز در یافتن برادرش کمک کند. در ادامه داستان سریال سندمن، کورینتین که به دنبال رز است، دعوت‌نامه‌ای به عنوان مهمان افتخاری برای حضور در رویدادی ویژه برای قاتلان سریالی ارسال می‌کند.

رز به همراه دیگر ساکنین هتل محل اقامتش، برگه‌هایی را برای یافتن برادر گم‌شده‌ خود پخش می‌کند که از طریق همین برگه‌ها، کورینتین متوجه حضور رز در شهر می‌شود. مورفیوس با همراهی رز، وارد رویاهای ساکنین هتل شده و ردی از جد پیدا می‌کنند. آن‌ها موفق می‌شوند به خواب او راه پیدا کنند.

در ادامه داستان سندمن، ارباب رویا متوجه می‌شود که گالت با دستکاری رویای جد، آن را بدل به نقطه آرامش و فراری برای جد کرده تا آرامشی هرچند خرد از آزارهای پدر ناتنی ظالمش پیدا کند. مورفیوس، گالت را به خاطر تجاوز از حیطه اجازه‌اش مجازات کرده و در مقابل گالت، از خود دفاع کرده و می‌گوید این کار را برای کمک به جد انجام داده است.

لایتا که وارد قلمرو رویاپردازی شده، با هکتور همسر متوفی‌ خود دیدار می‌کند. هکتور سعی مي‌کند او را قانع کند که پیش‌ او مانده و بچه‌دار شوند. صبح روز بعد، لایتا متوجه می‌شود که حامله است. در ادامه داستان سندمن، کورینتین موفق می‌شود مکان خانه پدر و مادر ناتنی جد را پیدا کند و با کشتن آن دو، جد را می‌رباید تا رز را مجبور کند برای یافتن برادرش، به رویداد ویژه قاتلان سریالی بیاید.

متیو، کلاغ مشاور مورفیوس و لوسین، مدیر کتابخانه قلمرو رویا به این نتیجه می‌رسند که حاملگی عجیب لایتا، احتمالا به خاطر قدرت در حال افزایش رز باشد که دیوار حائل میان رویا و واقعیت را به خطر انداخته است. در ادامه داستان سریال سندمن، رز به دعوت کورینتین پاسخ مثبت می‌دهد و همراه با گیلبرت، مردی خوش‌قلب و مهربان، راهی Cereal Convention می‌شوند. لایتا به ملاقات با هکتور در رویاهایش ادامه می‌دهد و حاملگیش با سرعتی فزاینده در حال پیش‌روی است.

مورفیوس متوجه آسیب‌هایی به قلمرو رویا می‌شود که لوسین معتقد است به خاطر رز و قدرت‌هایش است. مورفیوس لایتا و هکتور را در قلمرو رویاپردازی پیدا کرده و متوجه می‌شود که پس از مرگ هکتور، تحت تاثیر قدرت‌های رز، روح او به جای عبور به جهان پس از مرگ، سر از قلمرو رویا دراورده است. او هکتور را از قلمرو بیرون می‌کند و به لایتا می‌گوید که به خاطر بسته‌ شدن نطفه بچه در قلمرو رویا، بچهبه او تعلق دارد و روزی برای گرفتن او باز می‌گردد.

گیلبرت و لوسین

گیلبرت در حین جست‌وجو برای یافتن جد، به کورینتین بر می‌خورد و این دو بلافاصله یکدیگر را می‌شناسند. گیلبرت از ترس به قلمرو رویا فرار می‌کند و مشخص می‌شود که وی دومین رویای فراری بوده است. او اطلاعات مکان کنونی رز و کورینتین را به مورفیوس می‌دهد.

مورفیوس به رویداد می‌رود و کورینتین را در طول سخنرانی می‌بیند. کابوس‌ فراری با استفاده از قدرت رز، در مقابل اراده خالقش ایستادگی می‌کند. ارباب رویا به رز در خصوص خطرات قدرتش گوشزد می‌کند. او موفق می‌شود قلمرو رویا را به حالت سابق برگرداند و کورینتین را خلع وجود کند. سپس تمامی قاتلان سریالی حاضر در رویداد را نسبت به جنایاتشان آگاه کردهو موفق می‌شود که همراه با رز و جد، بدون کمترین آسیبی از آنجا خارج شوند.

شب بعد، رز وارد قلمرو رویا می‌شود و از مورفیوس می‌خواهد که برای نجات خانواده و دوستانش، جانش را بگیرد. در این بین یونیتی ظاهر می‌شود و به رز می‌گوید که قدرت Vortexاش را به او انتقال دهد و ارباب رویا، او را فدا کند.

در ادامه داستان سریال سندمن، مورفیوس متوجه می‌شود این میل(Desire) بوده که یونیتی را حامله کرده، شخصی که حامل قدرت Vortex است. او این کار را انجام داده تا قدرتش را به نسل‌های بعدی منتقل کند. مورفیوس مجبور می‌شود با کشتن او، خون خانواده‌اش را بریزد.

ارباب رویا به دیدار میل می‌رود و از او می‌خواهد که دست از دسیسه‌ چینی‌ بردارد. سپس گالت را در قامت رویایی شیرین، بازسازی می‌کند و تصمیم می‌گیرد که در قامت ارباب رویاها، خیراندیشانه‌تر به وظایفش بپردازد. در جهان واقعی، لایتا صاحب فرزند پسری می‌شود و همراه با رز، جد و هال راهی نیوجرسی می‌شوند.

رویا و میل

قسمت یازدهم سریال، شامل دو داستان کوتاه به نام‌های رویای هزاران گربه (Dream of a Thousand Cats) و کالیوپی (Calliope) است. داستان نخست درخصوص ماده گربه‌ای از نژاد سیامی است که در گردهمایی گربه‌ها، از دیدار خود با مورفیوس سخن می‌گوید.

مدت‌ها پیش، این گربه با جفت‌گری با گربه‌ای خیابانی، حامله می‌شود و پس از زایمان، صاحبانش که از نژاد ترکیبی بچه گربه‌ها ناراضی هستند، آن‌ها را در دریاچه می‌اندازند. این اتفاق آسیب زیادی به احساسات ماده گربه می‌زند. او در کمال ناامیدی و غم با مورفیوس، در قامت گربه‌ای عظیم و سیاه رنگ، دیدار کردهو از او تقاضای راه‌حل می‌کند.

ارباب رویا به او جهانی موازی را نشان می‌دهد که در آن گربه‌ها، گونه برتر هستند و انسان‌ها از طریق رویا‌پردازی، جهان را بازخلق کردند و اربابانشان را در قامت گربه‌های امروزین متصور شدند. در پایان این داستان سندمن، ماده گربه سیامی دیگر گربه‌ها را تشویق می‌کند که دست به عمل مشابهی بزنند و با روشنگری و بینش گربه‌ها را مجددا بدل به گونه برتر زمین کنند.

در شکوه رویا و آرمان‌خواهی

دومین داستان، درمورد نویسنده‌ای درمانده به نام ریچارد مادوک(Richard Madoc) است که به دیدار نویسنده‌ای قدیمی و موفق به نام اراسموس فرای (Erasmus Fry) می‌رود. فرای به او می‌گوید که سالیان قبل موفق به زندانی کردن یکی از نه الهه الهام و شعر و شاعرانگی به نام کالیوپی شده و در تمامی سال‌های موفقیتش به عنوان نویسنده، وی را در سرداب خانه‌اش زندانی کرده است. در ادامه توضیح می‌دهد قصد انتقال مالکیت او را به ریچارد را دارد.

ریچارد در ابتدا شوکه از مواجهه با این واقعیت، قصد آزادی کالیوپی را دارد، ولی بعد تصمیم می‌گیرد که فقط یکبار از قدرت او برای الهام و خلاقیت بهره ببرد. در ازای کمک این الهه، به او قول آزادی می‌دهد. در ادامه این داستان سندمن، مشخص می‌شود که ریچارد هرگز قصد آزاد کردن کالیوپی را ندارد و با استفاده از الهامات او، تبدیل به نویسنده موفقی می‌شود.

کالیوپی، متوجه حضور دوباره همسر سابق خود مورفیوس، در قلمرو رویا پس از یک قرن بی‌خبری مي‌شود و از او تقاضای کمک می‌کند. کالیوپی و مورفیوس پس از مرگ فرزندشان، اورفه (Orpheus) با یکدیگر دیداری نداشته‌اند.

در ادامه این داستان سریال سندمن، ارباب رویا به درخواست همسر سابقش جواب مثبت می‌دهد و پس از آگاهی از اتفاقی که در چند دهه گذشته برای وی افتاده، خشمگین به دیدار مادوک می‌رود و از او درخواست آزادی کالیوپی را می‌کند. پس از اینکه مادوک جواب رد می‌دهد، مورفیوس جریانی بی‌انتها از ایده‌ را راهی ذهن نویسنده جاه‌طلب کرده و او را به نقطه‌ای از شکست روانی می‌رساند.

مادوک در نهایت کالیوپی را آزاد کرده و الهه الهام و شعر هم از ارباب رویا تقاضا می‌کند که نفرین‌اش بر مادوک را بردارد. مورفیوس درخواست او را اجابت می‌کند و با برداشتن نفرین، مادوک نه تنها مورفیوس و کالیوپی را، بلکه هیچکدام از ایده‌هایش را دیگر به یاد نمی‌آورد. در انتها، کالیوپی به مورفیوس می‌گوید که شاید در آینده‌ای نزدیک، بتواند به قلمرو او بیاید تا به درستی در خصوص مرگ فرزندشان، غم‌گساری کنند.

کالیوپی و مورفیوس

داستان فصل اول سریال سندمن در این نقطه به پایان می‌رسد و به زودی، ارباب رویاها با قسمت‌هایی جدید در فصلی تازه مهمان خانه‌های شما خواهد بود. لطفا نظرات خود را در بخش کامنت‌ها با ما به اشتراک بگذارید.

آخرین مقالات کمیک بوکی را در کافه کمیک بخوانید.

  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

داستان سندمن | داستان کامل سریال Sandman
  • نام : سندمن
  • خالق : نیل گیمن - سم کیث - مایک درینجنبرگ
  • اولین اثر : شماره یک The Sandman سال ۱۹۸۹
  • متعلق به کمپانی : ورتیگو زیرمجموعه دی سی
  • لقب ها : مورفیس - اونیروس - پادشاه رویاها - شاهزاده داستان‌ها
  • محل تولد : زمانی که جانداران زنده قابلیت ساختن رویا در ذهن خود را پیدا کردند او به دنیا آمد
  • معروفترین آثار : شماره ۳۸ Sandman - شماره ۵۰ Sandman - شماره ۸ Sandman - شماره ۵۴ Sandman - شماره ۱۹ Sandman
  • قابلیت ها : ساختن رویا و واقعیت - نیروهای کیهانی - جادو - تغییر واقعیت - تله پاتی - جاودانگی
  • شغل : ارباب رویاها
  • حالت های دیگر : دنیل هال
  • همکاران: خاندان اندلس (Endless) ایلین بلوک
  • دشمنان: لوسیفر اکثر بشریت