اثر جدید دی سی یعنی Justice Society: World War II در سبکی کاملا جدید عرضه شد؛ اما سوال اصلی اینجاست که آیا موفق عمل کرده یا خیر. برای این بررسی با کافه کمیک همراه باشید.
اگر جهان سینمایی زک اسنایدر (Zack Snyder) که دیگر آن را با نام Snyderverse میشناسیم را کنار بگذاریم، طی چند سال اخیر، آثاری که تولید شدهاند، آنطور که باید، درخور کمیک بوکهای منتشر شده توسط دی سی (DC) نیستند، چراکه تمامشان برای گیشه ساخته شدهاند و به اصطلاح، فیلمهایی پاپکورنیاند. اما آنچیزی که قابل اهمیت بوده، روند متفاوت انیمیشنهای این کمپانی هست. انیمیشنهایی که سبک و سیاق خاص خود را دارند، و به هیچعنوان خود را درگیر حال و هوای فیلمها نکردهاند. مبدا شروع این آثار انیمیشنی شاهکار را میتوان اثر Flashpoint، ساختهی سال ۲۰۱۳ دانست.
اثری که از مجموعه کمیک بوکی به همین نام، به قلم جف جانز (Geoff Johns) ساخته شد و سرانجام مهر اختتامیه آن با انیمیشن Justice League Dark: Apokolips War در سال ۲۰۲۰ روی این آرک داستانی زده شد. پس از پخش آخرین انیمیشن خود، دی سی اعلام کرد که آن فرم قدیمی را قرار هست کنار بگذارد و نه تنها هویت بصری، بلکه محتوای آثار خود را تکانی اساسی بدهد. شروع این تغییرات، ابتدا با اثری از مردپولادین، سوپرمن (Superman)، بود که سال ۲۰۲۰ پخش شد. انیمیشنی به نام Superman: Man of Tomorrow؛ اثری که نمرات خوبی را به خود اختصاص داد، اما اینجا موضوع بحث ما نیست، بلکه آنچیزی که در این بررسی موضوعیت دارد، دومین اثر موج جدید انیمیشنسازی دی سی، یعنی Justice Society: World War II هست. Justice Society نامی هوشمندانه برای اثریست که میتوانست به خوبی عمل کند، اما چنین چیزی ممکن نشد.
اگر جزو قشر کمیکخوان باشید، میدانید که قبل از شکل گیری Justice League توسط اعضایی که برای همهمان شناخته شده هستند، گروهی از ابرقهرمانان به نام Justice Society of America فعالیت میکرد. گروهی که در زمان جنگ جهانی دوم برای مقابله با هیتلر شکل میگیرد و پس از انجام ماموریت خود، وادار به کنار رفتن میشوند. احتمالا همانطور که حدس زدید، در آن زمان دیگر خبری از افرادی مانند بتمن (Batman) یا سایبروگ (Cyborg) یا آکوآمن (Aquaman) نبوده، بلکه اعضای آن را کسانی دیگر شکل میدادند؛ از تمام اعضای اصلی آن، در این انیمیشن، فقط فلش (Flash) نسخهی جی گریک (jay garrick)، مرد ساعتی (Hour Man)، قناری سیاه (Black Canary) و هاکمن (Hawkman) حضور دارند. واندروومن (Wonder Woman) نیز بهعنوان یکی از اعضا حضور دارد که به لحاظ زمانی، مشکلی ایجاد نمیکند، اما باید توجه داشت که او از اعضای اصلی تیم در کمیکها نبوده.
این بررسی بخشهایی از داستان را لو میدهد
بگذارید اول به سراغ داستان Justice Society: World War II بریم. ماجرا از پیک نیک بری الن (Barry Allen) و آیریس وست (Irisi West) شروع میشود و سپس بخاطر اتفاقی، فلش مکان را ترک میکند و به محل وقوع حادثه میرود؛ جایی که سوپرمن با برینیاک (Brainiac) درحال مبارزه بوده. برینیاک گلولهای کریپتونایتی به سوپرمن شلیک میکند و فلش که در تلاش برای منحرف کردن آن گلوله هست، بخاطر قدرتهایش و کمکهای دکتر فیت (Doctor Fate) به زمان و زمینی دیگر قدم میگذارد و داستان اصلی شروع میشود.
میخواهم خیالتان را در همین ابتدای کار راحت کنم؛ Justice Society: World War II شلختهترین و ناقصترین داستان انیمیشنهای دی سی را برایتان تدارک دیده. فلش خود را بین اعضای تیم مییابد و بدون نشان دادن هیچگونه نگرانی بابت عوض شدن زمان و مکانش، تصمیم میگیرد به تیم در جهت جلوگیری از جنایات هیتلر کمک کند.
ما در ابتدا با موضوع هیتلر و تلاش او برای بدست آوردن اشیائی باستان روبه رو میشویم که دارای قدرتهای جادویی هستند. اما باید به شما بگویم که تا انتهای انیمیشن، ما حتی برای ثانیهای چشممان به رهبر آلمان نمیافتد؛ اما این تنها مشکل داستان نیست. تمرکزی که اثر بر منفی و بزرگ جلوه دادن هیتلر دارد، تا اواخر انیمیشن و آشنایی ما با آکوآمن و مشاورش ادامه دارد.
قهرمانان ما قصد برهم زدن نقشههای هیتلر را دارند، اما بنابر اتفاقاتی که رخ میدهد، به یکی از پایگاههای آتلانتیس میرسند و با پادشاه هفت دریا و مشاور شیطان صفتاش دیدار میکنند. هیتلری که ما در تمام این مدت فکر میکردیم بهعنوان دشمن اصلی تیم قرار بوده حضور پیدا کند، ناگهان جای خود را به مشاور آکوآمن میدهد و تازه مشخص میشود که ویلن داستان، چه کسی هست.
ممکن هست بگویید که همین پیچش داستانی نقطهی قوت داستان میتواند باشد؛ من نیز با فعل «میتواند» شما موافقام. اما این تعویض شخصیت تنها در صورتی میتواند کمک حال داستان باشد که شخصیتپردازی به همراه خود بیاورد. اما اینطور نیست.
دوربین داستانی ما بهصورت ناگهانی از سمت حملات هیتلر چرخش میکند، و با زوم کردن روی حملهی آکوآمن به زمین (بخاطر کنترل شدنش توسط مشاور خود) ماجرای اصلی را به کلی عوض میکند. تا اینجای کار ما نه تنها داستان سفر در مولتی ورس (Multiverse) را بهصورت نیمهکاره داشتهایم، بلکه ماجرای هیتلر نیز ناتمام باقی مانده و حالا با داستان جنگ بین اهالی دریا و زمین روبهرو هستیم.
اگر دو انیمیشن Flashpoint و Justice League: Throne of Atlantis را تماشا کرده باشید، نسبت به این امر آگاه میشوید که Justice Society: World War II ترکیبی از آن دو بوده؛ همچنین کارگردان و نویسندهی اثر دست به دامان فیلم آکوآمن ۲۰۱۸ (Aquaman) نیز برای ساخت اثر خود، شدهاند. یک داستان بدترکیب و ناقص که نمیداند باید از کدام منبع خود کمک بیشتری بگیرد و روی چه چیزی تمرکز کند. دیگر نمیخواهم سرتان را با داستان افتضاح این کار درد بیاورم، پس بهتر هست برویم سراغ شخصیتها و قهرمان داستان.
فرقی نمیکند چه اثری را در چه فرمی تجربه میکنید. یک اثر سینمایی شاهکار از استنلی کوبریک (Stanly Kubrick) در قالب فیلم باشد، یا یک داستان کوتاه با پایانبندیای شاهکار از توبیاس وولف؛ مشغول تماشا کردن یکی از انمیشنهای دی سی هستید، یا خواندن یکی از گرافیک ناولهای مارول (Marvel). در هر صورت شخصیت اصلی یا شخصیتهای اصلی داستان برای شما تعیین میشوند. گذاشتن بار داستان روی شانهی یکی از شخصیتها و عوض کردن شخصیت محوری، دقیقا همان کاریست که متاسفانه Justice Society: World War II آن را انجام میدهد.
در ابتدای کار به ما گفته میشود که مسئولیت داستان را فلش بر عهده دارد، اما بعد از آشناییمان با واندروومن، دیگر تکلیفمان مشخص نیست. نویسنده نمیداند که چه کسی را باید انتخاب کند. فلش را در ابتدا کاراکتر اصلی معرفی میکند، اما دریغ از هیچگونه شخصیتپردازی و عمقدهی؛ افتضاحی کاملا شبیه به فلش در Justice League 2017. واندروومن، بهعنوان رهبر اصلی تیم معرفی میشود، داستانی احساسی برایش رقم میخورد و دقیقا آنجایی که پتانسیل تبدیل شدن به کاراکتر محور را دارد، بد عمل میکند و فلش دوباره ظاهر میشود. این دو شخصیت را که کنار بگذاریم، به گمانم بهتر هست تا راجع به باقی افراد چیزی نگویم.
اضافه کردن و روی کار آوردن شخصیتهایی که کمتر در محتوای تصویری ظاهر میشوند، مانند Hour Man و Jay Garrick میتواند بهعنوان نقطه قوت اثر عمل کند، اما آنقدر که حضورشان بیاهمیت و حدف شدنیست، که ای کاش هیچوقت از آنها استفاده نمیشد. از طرفی دیگر شخصیتهای Black Cannry و Hawkman را داریم که هردوشان درگیریهای شخصی خود را دارند. یکی دنبال رسیدن به معشوقهی خود و دیگری خواهان ثبت شدنش در اذهان و تاریخ، بهعنوان قهرمان. اما همانطور که گفتم، این شخصیتها به هیچعنوان اثری در داستان ندارند و حتی امکان حذف شدنشان وجود دارد.
فداکاری Hawkman برای نجات Black Cannry شاید تنها صحنهای بود که اگر زمینهسازی مناسب برایش وجود داشت، میتوانست اوج شخصیتپردازی آنها باشد، اما حیف که چنین چیزی رخ نداد. یکی دیگر از شخصیتهای داستان که با حضور و رابطهاش با واندروومن تلاش میکند تا به داستان جنبهی احساسی دهد، استیو ترور (Steve Trevor) هست. کسی که عشقش به دایانا (واندروومن) با خواستگاریهای پی در پیاش به تمسخر گرفته میشود و سرانجام بهصورت بیاهمیتی حذف میشود.
در این بین ما با سوپرمن نیز مواجه میشویم. سوپرمنی که به زمینی دیگر تعلق دارد و پدر و مادرش را در سه سالگی از دست داده و تبدیل به قهرمان نمیشود مگر در پایان داستان، و زمانی هم که تبدیل به منجی قهرمانان ما میشود، نه روند پختگیای از او دیدهایم و نه برایمان قابل احساس بوده. انسان یا بهتر هست بگویم فرا انسانی که سراسر زندگیاش از مسئولیت خویش فرار کرده، بهطور کاملا ناگهانی تبدیل به مهمترین قهرمان آمریکا میشود که هواپیماهای آلمانی را سرنگون میکند.
ممکن هست برایتان سوال پیش بیاید که بعد از این همه تفاصیل، شرور اصلی داستان یا همان شروری که تیم باید متوقفش کند، کیست. جوابتان همان مشاوری هست که پیشتر به آن اشاره کردم؛ کسی که برخی بر این گماناند که او همان شخصیت سایکو پایرت (Psycho-Pirate) از کمیکهای دی سی بوده. بنظرم صحبت کردن راجع به شخصیتها و داستان تا به اینجا کفایت میکند. اگر که دربارهی برخی شخصیتهای دیگر مانند دکتر فیت یا برینیاک یا آکوآمن، صحبتی نشد، به این دلیل بوده که این افراد، به سختی میتوانند عنوان «شخصیت» را به دوش بکشند؛ چراکه مانند مهمانانی خودخوانده هستند که به مهمانی دعوت نشده بودند، و به همین جهت مجبور به ترک آن میشوند.
نتیجهگیری:
انیمیشن Justice Society: World War II در قامت جدیدترین اثر دی سی با فرم تصویری و محتوایی کاملا متفاوت ظهور میکند، اما چیزی جز یک اثر بدترکیب و ناقص را تحویلمان نمیدهد. تنها چیز مثبتی که میتوان دربارهاش گفت، این هست که اگر از شخصیتهایی چون بتمن، فانوس سبز (Green Lantern) یا سایبروگ بخاطر حضور مکررشان خسته شدهاید و میخواهید ۸۴ دقیقه محتوایی با صحنههای اکشن سریع ببینید، Justice Society شاید بتواند سرگرمتان کند؛ اما مجددا تکرار میکنم که نه از شخصیتها و نه از داستان، هیچ انتظاری نداشته باشید و آن را با شاهکارهای قدیمی مقایسه نکنید، زیرا ناامید میشوید.
امیدوارم که از «نقد و بررسی انیمیشن Justice Society: World War II» لذت برده باشید. نظرتان دربارهی انیمیشن چیست؟
به نظر شما دی سی قرار هست ساخت آثاری پاپکورنی را به انیمشنهایش نیز وارد کند، یا این صرفا شروعی برای آثار قدرتمند بعدی بود؟ برایمان بنویسید.
برای آخرین مقالات کمیک بوکی، با کافه کمیک همراه باشید.