با شخصیت های فیلم The Suicide Squad به کارگردانی جیمز گان بیشتر آشنا شوید

نمی‌شود حرف از کمیک، فیلم یا حتی بازی جوخه انتحار (Suicide Squad) باشد و ما یاد دختر شیطون و خطرناکی به اسم هارلی کوئین که رهبری این تیم را برعهده دارد با بازی مارگو رابی (Margot Robbie) – که بهترین گزینه برای این نقش است – نیافتیم. دکتر روانشناس تیمارستان آرکهام که روانشناس مخصوص جوکر (Joker) بود جز شخصیت های فیلم The Suicide Squad است. او عاشق جوکر می‌شود و  او را در اکثر کشت و کشتارها و خرابکاری‌هایش همراهی می‌کند.

اولین حضور هارلی کوئین در سری کمیک‌های جوخه انتحار برمی‌گردد به سال 2011 در سری کمیک Suicide Squad Volume 4 که طی ماجرای New 52 پخش شد. همان‌طور که از اسم این جریان کمیک یعنی New 52 معلوم است، تمام شخصیت‌ها و گروه‌های دی سی یک تغییر اساسی می‌کنند و جوخه انتحار هم از این قاعده مستثنی نبود. در این سری ماجرا از آنجایی شروع می‌شود که افراد جوخه انتحار دستگیر شده‌اند و به‌شدت تحت بازجویی درباره‌ی مأموریت جدیدشان هستند.

بخش جالب درباره‌ی هارلی این است که این شخصیت اصلاً مبدأ کمیکی ندارد و از زمان سریال انیمیشن بتمن 1992 شکل می‌گیرد و همراه جوکر می‌شد.

جرج هارکنس (George Harkness) یا به عبارت دیگر کاپیتان بومرنگ نیز در لیست شخصیت های فیلم The Suicide Squad حضور دارد. جان کورتنی از معدود بازیگرانی است که هم در نسخه سال 2016 جوخه انتحار و هم نسخه‌ی 2021 در نقش یکی از کمدی‌ترین و ساده‌ترین ویلن‌های دنیای دی سی ظاهر می‌شود. اگر بخواهیم روی این شخصیت دقیق‌تر شویم، او یکی از اصلی‌ترین ویلن‌های فلش (The Flash) است که از اواخر سال 1990 وارد این گروه از آدمکش‌ها می‌شود تا شاید کمی از سال‌های حبس‌اش – که تا البته تا ابد هستند – کم شود و درنهایت به یکی از کلیدی‌ترین و مهم‌ترین افراد این گروه تبدیل می‌شود.

از قدرت‌های این شخصیت دوست‌داشتنی می‌توان به توانایی و تخصص‌اش در ساخت انواع بومرنگ‌ها با قدرت‌های مخصوص و استفاده از آنها اشاره کرد. همچین جرج در مبارزات تن‌به‌تن هم تا حدی آموزش دیده است و می‌تواند از پس خودش بر بیاید البته نه در برابر سرعت فراصوت فلش.

برایان دورلین (Brian Durlin) که با عنوان سونت شناخته می‌شود یک وارث بی‌لیاقت است برای ثروتی عظیم. شخصی که خوشی زیر دل‌اش میزند و تصمیم می‌گیرد تا تبدیل به یک شورشی (Vigilante) شود. او بعد از ورودش به گاتهام تمام تلاش‌اش را برای تبدیل به شخصی مانند بتمن -ولی به نوع خودش- می‌کند، تا اینکه به دلیل عدم توجه‌اش به مراقبت از دیگران و عملکرد خطرناک‌اش، بتمن مانع ادامه‌ی فعالیت‌اش می‌شود. پس از این ماجرا او به دلیل توانایی که در کار با کامپیوتر دارد توسط یک افسر بازنشسته‌ی کا.گ.ب استخدام می‌شود تا به‌عنوان مزدور فعالیت کند و با استفاده از کسب اطلاعات محرمانه درآمدزایی کند. اولین حضور سونت در کمیک پرندگان شکاری (birds of prey) در سال 2003 بود. تماشای مایکل روکر در این نقش در فیلم The Suicide Squad جالب خواهد بود، این‌طور نیست؟

اولین حضور کینگ شارک یا نانااویی (Nanaui) برمی‌گردد به سال 1994 که به‌عنوان ویلن در سری کمیک سوپربوی (Superboy) حضور پیدا کرد، زمانی که سوپربوی و دوستان‌اش برای گذراندن تعطیلات به هاوایی رفته بودند که سوپربوی با یک کوسه 7 متری انسان‌نما روبه‌رو می‌شود. موجودی که پدرش به‌عنوان خدای کوسه‌ها (Shark God) شناخته می‌شود و خودش نیز الان دیگر در لیست شخصیت های فیلم The Suicide Squad قرار گرفته است! در طی اولین داستان بعد از اینکه سوپربوی برای اولین درون آب با این موجود عظیم‌الجثه روبه‌رو می‌شود، تصمیم به پیدا کردن‌اش می‌گیرد و طی این ماجرا با شخصی به نام سم ماکوآ (Sam Makoa) آشنا می‌شود که قصد پیدا کردن کینگ شارک را دارد چرا که کینگ شارک دلیل اصلی ناپدید شدن افرادی درطی چندسال اخیر است. ماکوآ باور داشت که کینگ شارک یک زندانی جهش‌یافته بوده که از زندان فرار کرده ولی بر اساس افسانه‌های هاوایی، او شخصی با نام نانااویی بوده که تبدیل شده به یک کوسه انسان‌نما.

چندین سال بعد ماجرای کینگ شارک دوباره در کمیک سوپربوی 1999 روایت می‌شود که درآن سوپربوی از شخصی به نام Wild Man یاد می‌کند که دراصل همان انسان جهش یافته‌ی ما یعنی کینگ شارک است و داستان اسطوره‌ای این موجود آبزی تمام می‌شود. کینگ شارک در کمیک‌های جوخه انتحار نیز حضور داشته ولی به شکل‌های مختلف؛ برای مثال در سری New 52 او توسط آماندا والر مورد شکنجه قرار می‌گیرد تا در مأموریت این گروه حضور داشته باشد.

یکی از ویلن‌هایی که کمترین حضور را در کمیک‌ها داشته در لیست لیست شخصیت های فیلم The Suicide Squad قرار گرفته، او شخصیتی نیست جز ابنر کریل (Abner krill) که به‌عنوان «پولکا دات من» شناخته می‌شود. اولین حضورش در شماره 300 کمیک Detective Comics در سال 1962 است. دانشمندی که به یک تکنولوژی دست پیدا می‌کند که می‌تواند با نقاط رنگی روی بدن‌اش و پرتاب آنها هر چیزی که اراده کند را شکل بدهد؛ از اسلحه‌های مرگبار گرفته تا وسایل نقلیه و مخصوص فرار.

پولکا دات من از آن ویلن‌هایی نیست که هدف والا یا مهمی داشته باشد و حتی زمانی که برای بار دوم به کار خلاف کشیده می‌شود به دلیل بیکار بودن و ناتوانی‌اش در پرداخت اجاره ساختمان‌اش است.

این شخصیت قرار است توسط جیمزگان و با هنرنمایی دیوید دستمالچیان برای اولین بار وارد سینما شود و به نظرم تجربه‌ی جذابی می‌تواند باشد؛ همچنین زمینه آشنایی با او ایجاد می‌شود و حس کنجکاوی افراد برای خواندن کمیک‌هایش بیشتر.

زمانی که صحبت از ویلن‌های باهوش در دنیای دی سی به میان می‌آید، همه به یاد یک نفر یعنی ریدلر (Riddler) می‌افتند، غافل از اینکه در سال 1943 در سری کمیک All-Flash شخصیتی ظهور می‌کند که فراتر از ریدلر است. داریم درباره کلیفورد دووایی (Clliford Devoe) یا همان The Thinker صحبت می‌کنیم که قرار است او را در شخصیت های فیلم The Suicide Squad ببینیم. البته این تنها حضور ثینکر در آن سال‌ها نبوده بلکه درسال 1947 در کمیک‌های All-stars ثینکر به عضویت جامعه بی‌عدالتی (Injustice society) در می‌آید و درطی همان سری کمیک جنگ و درگیری با «جامعه عدالت آمریکا (JSA)» راه می‌اندازد.

کلیفورد وواویی یک وکیل ناموفق بود که شغل خود را از دست می‌دهد. او درباره‌ی پرونده‌های قبلی‌اش به نکته‌ای پی می‌برد؛ هیچ‌کدام از افرادی که به خاطر او در زندان هستند، توانایی و در اصل «مخ کنترل کردن باندهای خلافکار» را نداشتند. طی همین داستان او کار خود را به‌عنوان ثینکر آغاز می‌کند و در جایگاه متفکر و ایده‌پرداز ویلن‌های کوچک قرار می‌گیرد.

حالا که داریم درباره ثینکر صحبت می‌کنیم، بهتر است بدانید که لازم نیست صبر کنید تا پیتر کپلدی (Peter Capaldi) در نقش ثینکر را بر روی سینما ببینید چرا که ویلن اصلی فصل چهارم سریال The Flash خود شخصیت نابغه‌ی ما، ثینکر است.

برای جمع‌بندی این بخش هم از توانایی‌های این شخصیت برایتان می‌گویم: قدرت کنترل ذهن، تلکینسیس (حرکت اشیا صرفاً با قدرت ذهن)، تلپاتی، هوش بسیار بالا (به‌طوری که درسریال فلش به تمام علوم مسلط شد).

شخصیت «تی دی کی» ساخته و مخلوق مستقیم کارگردان فیلم یعنی جیمزگان است که نیثن فیلین (Nathan Fillion) قرار است نقش آن را ایفا کند. همان‌طور که گفتم این شخصیت مخلوق خالص جیمزگان است و در کمیک هیچ حضور و مبدای ندارد، به همین دلیل هیچ اطلاعاتی درباره‌ی توانایی‌های او نداریم و باید منتظر فیلم یا حداقل توضیحاتی از خود گان باشیم.

به نظرم این حرکت جیمر گان در خلق یک کاراکتر قابل ستایش و در عین حال خطرناک است. فیلم جوخه انتحار به خودی خود فیلم شلوغی است، حالا فکرش را کنید که قرار است در این بین یک کاراکتر به دنیای ابرقهرمانان و ابر شرورها معرفی شود. این یعنی باید شخصیت‌پردازی کافی داشته باشد.

انتخاب شخصیت‌ها توسط جیمزگان را بسیار دوست دارم. افرادی را انتخاب کرده که بسیار کم به آنها بها داده شده (البته همه‌شان نه!) و خودش را موظف دانسته تا جهان را با آنها آشناتر کند و پتانسیل آنها را نمایان کند. برای مثال همین قهرمان آلمانی مسابقات المپیک، جویلین. یک ورزشکار حرفه‌ای که به خلاف روی می‌آورد و از توانایی‌اش و در ساختن اسلحه‌هایی که مبنای آنها نیزه است، استفاده می‌کند.

این تبهکار آلمانی بیشتر به‌عنوان یکی از ویلن‌های مخصوص فانوس سبز (Green Lantern) شناخته می‌شود، ولی با بقیه ابرقهرمانان دنیای دی سی هم رفت‌وآمد و زدوخوردی داشته است و به‌زودی قرار است او را در فیلم The Suicide Squad ببینیم. معرفی این شخصیت در کمیک شماره 173 فانوس سبز بوده ولی اولین ورودش به جوخه انتحار بر می‌گردد به سال 1988 در شماره 13 کمیک این گروه. جویلین در فصل هفتم سریال Arrow نیز حضور داشته که البته دچار تغییراتی شده من‌جمله عوض شدن ملیت او از آلمانی به فرانسوی. علاوه بر توانایی او در استفاده از نیزه و ساخت آنها، او استاد آکروبات نیز است به همین دلیل در مبارزات تن‌به‌تن هم می‌تواند از پس خویش بر بیاید.

یکی از بدشانس‌ترین ویلن‌های دنیای دی سی قطعاً شخصیت بلک گارد یا ریچارد هرتز (با بازی پیت دیویدسون) است. بلک گارد دراصل نمسیس یا همان دشمن اصلی شخصیت بوستر گلد (Booster Gold) است که توسط شخص/ سازمانی به نام The 1000 استخدام می‌شود تا بوستر گلد را یک‌بار برای همیشه از روی کره خاکی محو کند که البته موفق به انجام این کار نمی‌شود. اولین حضور این ابرشرور برای سال 1986 در کمیک شماره یک بوستر گلد است و الان او را در لیست شخصیت های فیلم The Suicide Squad می‌بینیم. یک انسان نسبتاً درشت‌هیکل که تمرین‌های مبارزات تن‌به‌تن را پشت سر گذاشته و همچنین توانایی خوبی در استفاده از اسلحه دارد؛ البته باید به این نکته نیز اشاره کنم که برخی فکر می‌کنند توانایی او در مبارزه حتی از میانگین هم تیمی‌هایش نیز پایین‌تر است. بلک گارد به دلیل نوع خاصی از زره که دارد، توانایی ساختن وسایل مانند پتک را دارد؛ در اصل وسایلی از انرژی خالص برای درگیری‌هایش می‌سازد.

بلک گارد بعدها به عضویت جوخه انتحار درمی‌آید تا در کنار بقیه اعضای تیم رئیس سازمانی به نام H-B که یک ویروس کشنده برای انقراض زمین ساخته بود را ترور کنند؛ اما طی این ماجرا توسط یکی از اعضای خود جوخه به نام وید ایلینگ (Wade Eilling) به شکل بی‌رحمانه‌ای کشته می‌شود.

اگر تا الان فکر می‌کردید آوردن یک تمساح بزرگ در نسخه 2016 فیلم و حالا آوردن یک کوسه انسان نمای 7 متری، مریض‌ترین کارهایی هستند که یک کارگردان برای فیلم خودش انجام داده، باید بگویم که سخت در اشتباه هستید. ویزل یک راسوی انسان‌مانند است که اولین حضورش در کمیک‌ها در سال 1985 در شماره 35 کمیک The fury of Firestorm بوده و حالا قرار است این شخصیت برای اولین بار وارد دنیای سینمایی دی سی بشود با هنرنمایی شان گان (Sean Gunn) که احتمالاً از سری نگهبانان کهکشان می‌شناسیدش. ویزل در کمیک‌ها یک دانشجوی تنها در دانشگاه استندفورد آمریکا بوده که ارتباطات اجتماعی جالبی با کسی نداشته؛ همچنین افراد به خاطر وضعیت ظاهری‌اش او را «ویزل» به معنای راسو صدا می‌کردند و همین مسئله زمینه‌ساز تبدیل شدن او به یک قاتل در چندین سال بعد از دانشگاه شد.

ویزل در دنیای کمیک همان‌طور که گفته شد یک انسان است (حالا ممکن است جیمز گان این موضوع را عوض کند) که لباس یک راسو می‌پوشد که دارای انعطاف بالا برای حرکات سریع و همچنین پنجه‌های تیز برای مبارزات تن‌به‌تن است. ویزل بعد از مدتی وارد جوخه انتحار می‌شود تا طی یک عملیات، هاوک (Hawk) را نجات دهند. درطی این داستان او گلوی ثینکر را می‌برد و باعث مرگ‌اش می‌شود. در انتهای این ماجرا ویزل به دلیل کشتن ثینکر و به هم ریختن عملیات توسط ریک فلگ کشته می‌شود.

اگر اهل کمیک‌های سوپرمن باشید، احتمالاً از دیدن این اسم در این شکل (به لحاظ املایی) تعجب کردید و خب به شما حق می‌دهم. مونگال (Mongal) دقیقاً مربوط می‌شود به همان مونگول (Mongul) معروف که احتمالاً یا از طریق سریال انیمیشن لیگ عدالت می‌شناسیدش یا کمیک؛ درهرصورت باید بگویم که ایشان خواهر دوقلوی همون مونگول هستند و این دو نفر فرزندان شخصی به نام Mongul the Elder هستند که مدت کوتاهی پس از تولد پسرش از دنیا می‌رود. اولین حضور این خانم قدرتمند و غول پیکر – همراه با برادرش – برمی‌گردد به کمیک Showcase 95 شماره 8 در سال 1995. هر دوی این خواهر برادر در رده‌ی دشمنان سوپرمن قرار می‌گیرند و تقریباً هم یک هدف دارند: فتح و تسخیر کل جهان.

مونگال دقیقاً مثل برادرش دارای قدرت بدنی به‌شدت بالا، سرعت بالا در مبارزات، چالاک بودن و Energy Projection (توانایی در کار با انرژی‌های قدرتمند مثلاً شلیک کردن انرژی از دست یا چشم) است. واقعاً نمی‌دانم که جیمزگان قرار است چطوری چنین شخصیت قدرتمندی را وارد جوخه انتحار کند و ماجرای آن را بقیه وصل کند، ولی به هرحال باید گفته شود که نقش این زن فضایی قدرتمند قرار است توسط میلینگ ان جی ایفا شود.

خب تا الان تمام ویلن‌ها و شخصیت‌هایی که به فیلم اضافه شده‌اند (غیر از هارلی) هیچ‌کدام‌شان دشمنان مستقیم بتمن نبوده‌اند؛ اما حالا با شخصیتی روبه‌رو هستیم که از ویلن‌های مستقیم بتمن است و حتی عضوی از «روگ گالری». اگر نمی‌دانید روگ گالری چیست خیلی خلاصه بگویم: خانواده‌ی دشمنان بتمن. رت کچر اولین حضور خود را در سال 1988 در شماره 585 Detective Comics دارد. مبدأ این شخصیت به این شکل بوده که شخصی با نام اتیس فلنگان (Otis Flannegan) در بخش فاضلاب و سیستم بهداشتی گاتهام مشغول به‌کار بوده و ادعا داشته که می‌تواند موش‌ها را آموزش بدهد و ازشان برای حمله به دیگران استفاده کند. او بعد از اینکه شخصی را در یک دعوای خیابانی با چاقو تا حد مرد می‌زند، برای 10 سال به زندان فرستاده می‌شود. پس از تمام شدن زمان حبس‌اش، 4 نفر از افرادی که باعث زندانی شدن او شده بودند را دزدیده و برای 5 سال در مخفیگاه خود زندانی و شکنجه می‌کند. درطی این 5 سال شخصیت اتیس فلنگان کم‌کم محو می‌شود و رت کچر متولد. بعد از 5 سال یکی از زندانی‌های او زمانی که در حال فرار بود توسط  ارتش موش‌های وحشی تعلیم دیده‌اش کشته می‌شود، ولی جسد او توسط بزرگ‌ترین کارآگاه دنیا، بتمن، پیدا می‌شود. بتمن رد موش‌ها را دنبال می‌کند و درنهایت رت کچر را دستگیر کرده و تحویل مقامات می‌دهد.

البته باید یک نکته‌ای را درباره رت کچر در فیلم جیمزگان بگویم و آن این است که رت کچر ما – برخلاف کمیک‌ها – مؤنث است و احتمالاً به همین دلیل است که جلوی اسم‌اش شماره 2 نوشته شده است.

اگر اهل کمیک‌های دی سی باشید، قطعاً می‌دانید که شکل‌گیری The Suicide Squad چگونه انجام شد، گروهی که برای عملیات‌های بسیار خطرناک ارسال می‌شوند؛ گروهی متشکل از خطرناک‌ترین زندانی‌های گاتهام. مسئول تشکیل این گروه و مدیریت آن بر عهده زنی به نام آماندا بلیک والر بود. زنی که از طرف دولت آمریکا مأمور می‌شود تا خطرناک‌ترین ها را کنترل کند و از آنها برای مقاصد دولت استفاده کند. این زن باهوش و خطرناک برای اولین بار در شماره اول کمیک Legends در سال 1986 حضور پیدا کرد. خانم والر برخلاف گروهی که مدیریت‌اش می‌کند هیچ قدرت و توانایی فرا بشری ندارد، اما به دلیل مقام بالای دولتی و ارتباطات سیاسی که دارد به یکی از خطرناک‌ترین افراد کل گاتهام و حتی دولت آمریکا تبدیل می‌شود.

این نقش قرار است دوباره به وایولا دی ویس (Viola Davis) برسد که به نظرم یکی از بهترین بازیگرها برای این نقش است به‌خصوص با آن نگاه سرد و جدی مخصوص مدیریت که دارد.

آماندا والر زحمت تشکیل این گروه را کشیده ولی خودش نمی‌تواند مستقیم بر کارهای چندین مجنون‌ گاتهام در یک‌سری از خطرناک‌ترین و مخفی‌ترین مأموریت‌های این گروه نظارت داشته باشد، به همین دلیل نیازمند یک سرباز کارکشته و فرمانده‌ای با تجربه است تا در نقش نماینده خودش همراه با این گروه فرستاده شود تا کسی دست از پا خطا نکند. چه کسی بهتر از کاپیتان ریک فلگ با بازی جوئل کینامن (Joel Kinaman). اولین باری که کاپیتان باتجربه‌ی ما پا در عرصه‌ی کمیک می‌گذارد سال 1959 در شماره کمیک 25 The Brave and the Bold بوده. باید گفته شود که پدر ریک فلگ یعنی ریچارد فلگ هم مانند فرزند ارشدش در جوخه انتحار کلاسیک، جنگ جهانی دوم و همچنین گروه نیروی ایکس حضور داشته؛ انگار حضور در عملیات‌های مرگبار جز رسم‌های این خاندان است.

پدر ریک فلگ در طی جنگ جهانی دوم رهبری گروهی به نام The Suicide Squadron را بر عهده داشت که درطی عملیات اول‌شان تمام افرادش را از دست می‌دهد. ریچارد بعد از جنگ ازدواج می‌کند و بازنشسته می‌ماند تا زمان ناپدید شدن JSA.

در آن زمان شخص رئیس جمهور وقت آمریکا ریچارد را خبر می‌کند تا گروهی برای محافظت از کشور تشکیل دهد که یکی از این گروه‌ها جوخه انتحار بود. در طی عملیاتی ریچارد فداکاری می‌کند تا مانع کشته شدن Black Hawk توسط War Wheel شود و بدین ترتیب ریچارد فلگ کشته می‌شود. چندین سال بعد پسر فلگ یعنی ریک، جایگزین پدرش در این کار می‌شود تا ادای دینی به جان‌فشانی پدرش کرده باشد.