نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر | و عدالت، برای همه

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

قلم زدن در مورد اثری که در سه سال اخیر وجودش بعضا نامعلوم بوده کمی دشوار است. هرچند اکثریت از این موضوع آگاه بودند که نسخه اصلی «لیگ عدالت» در واقع ساخته ذهن کارگردان اول و اصلی آن یعنی «زک اسنایدر» است. اینجا دشوار بودن به این معنی نیست که نتوان این فیلم را به ورطه نقد برد. ابداً. این چالش از جایی شروع می‌شود که «لیگ عدالت اسنایدر» به منزله نوش دارویی‌ست که دیگر به هیچ دردی نمی‌خورد. در ادامه با نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر همراه ما باشید.

(هشدار: این مطلب قصه فیلم را لو می‌دهد)

همه چیز از جایی شروع می‌شود که در واقع همین فیلم شروع شده است. یعنی از فیلم Batman V Superman: Dawn of Justice. فیلمی که آخرین ذره امید برای جهان سینمایی DC بود. بازخورد منفی و ایرادات نابخشودنی در این فیلم باعث شد که اعتماد شرکت WB به زک اسنایدر برای سکان‌داری این جهان سینمایی به پایین‌ترین حد خود برسد. تا جایی که او نتواند رویای خود از یک لیگ عدالت را به درستی نهایی کند.

اسنایدر به‌خاطر کارنامه کاری و تصمیماتی که حین ساخت اثر خود می‌گیرد، بعضا مورد تنفرورزی و شماتت قرار گرفته شده است. به شخصه او کارگردان چندان خوبی نیست، اما این باعث نمی‌شود که او را یک معمار برای جهان سینمایی DC ندانیم. همان‌طور که «جاس ویدون» شخصی که جای او را برای نسخه اصلی فیلم لیگ عدالت گرفت، معمار بسیار خوبی برای دنیای سینمایی Marvel بود. موضوعی که خیلی عجیب بوده، حماقت سران WB نسبت به جهان سینمایی DC بود. آن‌ها از عوض کردن حال و هوا و Reshoot (فیلمبرداری مجدد) فیلمی مثل Suicide Squad درس نگرفتند و این تصمیم را برای بزرگترین پتانسیل و برگ برنده خود گرفتند. در نهایت خروجی نهایی تبدیل شد به افتضاحی که سال ۲۰۱۷ با نام لیگ عدالت به کارگردانی جاس ویدون منتشر شد.

اما مقدمه چیدن و سرک کشیدن به قبل کافی‌ست. باید نوشیدنی خود را بنوشیم و مثل «آکوامن» وارد دریایی شویم که ما را فراخوانده است.

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر در ۶ قسمت با عناوین مشخص خود تقسیم شده است (البته اگر بخواهیم افتتاحیه و بخش پایانی را حذف کنیم). چنین تصمیمی برای این فیلم که مدت زمان ۴ ساعت را در بر می‌گیرد، بسیار عاقلانه است. زیرا اول از همه باعث می‌شود هر بخش حالتی آرک مانند در داستان داشته باشد تا مخاطب را برای نقطه اوج (Climax) آماده کند. دوم این‌‌که چنین امری باعث شده تا ساختار داستان بسیار شکل زنجیروار به خود بگیرد و اتفاقاتی که در طول هر بخش رخ می‌دهند به راحتی قابل ارتباط با یکدیگر باشد؛ در کنار این‌که روند روایی فیلم دچار سردرگمی نشود. زمانی که فیلم را ندیده باشید، شاید به نظر برسد که ۴ ساعت زمان برای یک فیلم ابرقهرمانی ممکن است مدت زمان زیادی باشد و این مهم می‌تواند خود را یک دلیل کاملا منطقی جلوه دهد. اما یکی از تفاوت‌های فاحشی که باعث شده نسخه اسنایدر از نسخه ویدون درخشش بهتری داشته باشد، همین مدت زمان است.

فیلم اصلا عجله‌ای برای نشان دادن شخصیت‌ها و اتفاقات نمی‌کند. اینجا منظور از عجله کردن یا نکردن منوط به ضرب‌آهنگ فیلم نیست. یک مثال ساده را می‌توان در مورد شخصیت «سایبورگ» دید. سایبورگ هیچ‌گاه از شخصیت‌های محبوب من نبوده است. او به گمان من هنوز جایگاه دوست‌داشتنی‌تری در گروه Teen Titans (تایتان‌های نوجوان) نسبت به Justice League (لیگ عدالت) دارد. ولی در این فیلم ریشه‌های این شخصیت، تعامل او با اطرافیان‌اش (به‌خصوص پدرش) و نقش کلیدی که این شخصیت در داستان دارد، به شکل درستی به تصویر کشیده شده. حال اگر به نسخه ویدون مراجعه کنیم مخاطب اصلا فرصت تماشا، همذات‌پنداری و همراهی با چنین شخصیتی را ندارد. این مثال را در مورد تمامی شخصیت‌های فیلم می‌توان گفت. فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر زمانی کافی به همه شخصیت‌ها اعم از قهرمانان، شرورها و شخصیت‌های فرعی می‌دهد تا به اندازه خود بدرخشند. اگر یک‌بار دیگر و بعد از تماشای نسخه اسنایدر به سراغ نسخه اصلی (ویدون) بروید، متوجه می‌شوید که دقیقا به چه چیز اشاره می‌کنم.

باورم نمی‌شود، اما اسنایدر دنیای زنده‌تر و قابل لمس‌تری را در این فیلم نسبت به ویدون ساخته. باز هم باید با مثال این قضیه را شرح دهم. در سکانسی که «سوپرمن» دوباره زنده می‌شود، شخصیت «لوییس لین» حضور دراماتیکی در نسخه ویدون ندارد. اما در فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر درست وقتی که سوپرمن در اوج آسمان گرفته است، ما چهره مبهوت و سرشار از احساس لوییس را تماشا می‌کنیم و این به مخاطب یک حس قلیان احساسات می‌دهد. از این‌که نه فقط برای لوییس که معشوق سوپرمن است، بلکه برای دنیا امید دوباره بازگشته است. این نمونه بارز از به دست گرفتن احساس مخاطب کاملا در بخش‌های لازمه از فیلم جاخوش کرده. فیلم سرشار از احساسات مختلف است و برای همین خیلی راحت می‌تواند از نسخه اصلی بهتر ظاهر شود.

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

اثری که جاس ویدون آن را به‌جای اسنایدر تکمیل کرد، بیش از حد سرشار از روشنایی و حال و هوای کمدی بود. همه ما می‌دانیم که زندگی فقط شادی و خنده ما نیست. شاید برای همین است که اثر ویدون به سادگی مرگ امید (سوپرمن) را در آغازین فیلم و با پلان‌های کوتاه و گذری نشان می‌دهد، اما فیلم Zack Snyder’s Justice League دقیقا آن را از جایی شروع می‌کند که خودش رها کرده است (یعنی سکانس کشته شدن سوپرمن به دست Doomsday که بخش پایانی BvS بود و در اینجا همانند ادامه یک بازی و یا یک جلد کمیک از همان پایان قبل، آغاز می‌شود).

واقعیت این است که همیشه سبک بودن فضای فیلم باعث نمی‌شود که آن فیلم بهتر باشد. به‌خصوص که در چند سال اخیر خلاف این مسئله در فیلم‌های ابرقهرمانی با آثاری مثل «Logan» ثابت شده است. کمیک‌ها و متعلقات شرکت DC به طبع فضای تاریک و بزرگسالانه‌تری دارند (این بدین معنی نیست که Marvel فارغ از این موضوع است) برای همین هم فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر جدا از فضاسازی، درجه‌بندی سنی R (بزرگسالان) را دارد تا به راحتی به اصول خود نزدیک‌تر باشد. در حالی که نسخه ویدون درجه‌بندی PG-13 (نوجوانان) بود و همین باعث شد که فیلم بسیار ابتدایی و ساده به نظر برسد چون جوی را منتقل می‌کند که به جنس داستان و شخصیت‌ها آن‌طور که باید درخور نیست و شکست می‌خورد.

باید پذیرفت که لیگ عدالت را نمی‌توان فقط به صورت مجزا بررسی نمود. یکی از دلایل آن دوگانگی و دو هویت مختلفی‌ست که هرکدام از کارگردانان با متریال مشترک و همین‌طور اورجینال خودشان ساخته‌اند. ویدون اما از فرمولی استفاده کرده بود که او را در جهان Marvel به شهرت رسانده بود، اما او از جنس قصه‌های DC نبوده و نخواهد بود. او آن‌طور که باید به درک درستی از فضا و شخصیت‌ها نرسیده بود و صرفا از فرمول موفق خودش استفاده کرد تا نتیجه تبدیل به شکست بزرگی بشود.

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر نقاط قابل توجهی را در‌برگرفته است اما برخی چیزها می‌تواند در ذوق مخاطب‌اش بزند. ضرب‌آهنگ فیلم تقریبا در اواسط بخش سوم کند می‌شود. اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم گویا در آسمان با نهایت سرعت اوج گرفته‌اید و در کسری از ثانیه روی زمین خسته‌کننده برگشته‌اید و همه چیز برایتان غیرقابل تحمل است. این کند شدن بسیار روی جو فیلم حکمفرما می‌شود و ممکن است مخاطب را به راحتی از خود دور کند. برخی نقاط به شدت شعارزده جلوه می‌کند؛ حتی اگر در نظر بگیریم که قصد چنین موضوعی از ابتدا این مهم نبوده، اما در هر صورت به چنین شعارزدگی آلوده شده و وقتی واضح باشد که یک صحنه یا یک خط دیالوگ به چنین بیماری مبتلاست، دیگر نمی‌توان پیغام آن را هرچند هم درست، درک کرد.

می‌توان خرده‌هایی که طی این سال‌ها به زک اسنایدر مبنی برفضای فیلم‌های ساخته شده توسط او گرفته شده بود را فهمید، اما او لزوما همه‌ی لیگ عدالت‌اش را مملو از تاریکی نکرده و در بخش‌های به‌جا و درستی می‌شود شوخی‌ها و هوای کمی روشن را تنفس کرد. آخرین ساخته اسنایدر نسبت به همه‌ی کارهایی که از او منتشر شده است، جسورانه‌تر و متفاوت‌تر است. او قاب‌بندی خود را از چیزی که در BvS بود تغییر داده؛ اغراق همیشگی خود را خیلی بیشتر از آن‌که در دیگر آثارش دیده می‌شد کمتر کرده و در عین حال بخش زیادی از انتظارات طرفداران نسبت به یک فیلم لیگ عدالت را با محدودیت‌های زیادی که داشت، برطرف کرده است. می‌توان به جلو‌ه‌های ویژه فیلم ایراد گرفت. برخی جلوه‌ها مثل محیط و شخصیت‌ها با استاندارد‌های فعلی آن‌چنان قوی نیستند اما ما داریم راجع به فیلمی صحبت می‌کنیم که تا چند وقت قبل وجود خارجی هم نداشت. البته من این جلوه‌ها را می‌توانم به لب و دهان مصنوعی سوپرمن در نسخه ویدون ترجیح دهم.

فرای از شعارزدگی‌هایی که به آن اشاره شد، برخی سکانس‌های فیلم از نظر عده‌ای شاید اضافه باشند یا ویدون آن‌ها را در نسخه خود حذف کرده بود، در واقع کمک به‌سزایی به زنده بودن دنیای فیلم کرده است. این صحنه‌ها زنده بودن دنیای فیلم و در حرکت بودن رویداد‌ها و اتفاقات را نشان می‌دهد و حتی از لحاظ روایی فیلم را تا حد زیادی جلو برده‌اند. به‌طور مثال سکانس دم کردن چای توسط «دایانا» و تعامل او با «آلفرد» نه تنها از حیث روایی به فیلم جان می‌بخشد، بلکه به شخصیت‌های داستان (یعنی ابرقهرمانان) جلوه‌ی انسانی و قابل لمسی داده است. با نگاه به همین موضوع سراغ پررنگ بودن شخصیت‌های فرعی می‌رویم.

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

هیچ‌گاه نه در BvS و نه در نسخه ویدون نتوانستیم شخصیت‌های فرعی خوبی داشته باشیم. اما اینجا می‌توانیم از آلفرد «جرمی آیرونز» و بازی او لذت ببریم. او کاملا یک شخصیت باورپذیر را از کسی که تمام عمرش به «بروس وین/بتمن» خدمت کرده است، ارائه می‌دهد. شخصیت‌پردازی او به شدت می‌تواند مخاطب را به یاد آلفرد مجموعه Batman Earth One بیاندازد. یکی دیگر از شخصیت‌های فرعی داستان که به شدت خوب درآمده «پرفسور استون» یعنی پدر سایبورگ است. از رابطه او و پسرش، مرکزیت او به عنوان کسی که ابهامات قدرت‌های سایبورگ را برای او رفع می‌کند و تکاملی که رابطه این دو در آخر به آن می‌رسد، به شکل خوبی به تصویر کشیده شده و درست در لحظه‌ای که انتظارش را نمی‌توان داشت او دست به عمل نهایی خودش می‌زند.

همه قهرمانان داستان یک قصه فرعی دارند که باعث می‌شود بیشتر به آن‌ها و انگیزه‌شان توجه کنیم. زیرا نه تنها بذر فیلم‌های اختصاصی آن‌ها را می‌پاشد، بلکه به این شخصیت‌ها لایه‌ای اضافه می‌کند که بیشتر از یک عضو گروه ابرقهرمانی برایشان ارزش قائل شویم. برای همین است که باز هم می‌گویم طول فیلم برای پرداختن به این موارد کامل به‌جاست و شاید کم و زیادِ محسوسی حس شود، اما آن‌طور نیست که بخواهد به فیلم لطمه به‌خصوصی بزند.

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

نکته‌ای که در طول ۴ ساعت فیلم Zack Snyder’s Justice League بسیار از آن لذت بردم، موسیقی متن فیلم بود که در هیچ کجای فیلم آن را اضافه و یا نابه‌جا نمی‌توان یافت. تقریبا هر شخصیت در نقطه درخشش خود موسیقی و قطعه‌ای را دارد که باعث می‌شود آن حس تفاوت میان هرکدام‌شان را به درستی حس کنیم. سکانس آکوامن را در هر دو نسخه فیلم مقایسه کنید. با اینکه «White Stripes» گروه موسیقی بسیار خوبی بوده‌اند و قطعه‌ای که «دنی الفمن» (آهنگساز نسخه ویدون) انتخاب کرده جذاب بود، اما اینجا باید طرف «Junkie XL» (آهنگساز نسخه اسنایدر) را بگیریم. زیرا او با قطعه‌ گروه «Nick Cave and The Bad Seeds» به شدت توانست آن حس دوگانگی و تنهایی «آرتور کری» را به زیبایی انتقال دهد. آن حسی که گویا خود را نه متعلق به انسان‌ها و نه اهل «آتلانتیس» می‌داند.

فراز و فرود به‌جای موسیقی متن قابل ستایش است. Junkie XL روی موسیقی فیلم «Deadpool» نیز کار کرده بود اما فضای متفاوت این دو فیلم باعث نشد که نبوغ او زیر سوال برود و موسیقی فیلم را به یکی از برجسته‌ترین نکات آن تبدیل کرد. تنوع قطعات از لحاظ سبک و فضای حاکم بر صحنه ستودنی است.

یکی از بزرگترین مشکلات نسخه اصلی فیلم نبود یک خبیث درست و درمان بود که بتواند انگیزه خود از هرج و مرج‌های ساخته شده توسط خودش را به مخاطب القا کند. «استپن ولف» در نسخه اصلی چیزی جز یک خبیث درجه دو نبود. شروری که حتی نمی‌توانست به درستی بگوید با جمع‌آوری «مادرباکس‌ها» به دنبال چیست و اصلا آن تهدیدی که باید باعث ساخته شدن لیگ عدالت می‌شد، نبود. بگذریم از آن که حتی از لحاظ ظاهر و همین‌طور صداگذاری شخصیتی نبود که بتواند وزن شخصیت منفی بودن فیلم را به تنهایی به دوش بکشد. در فیلم اسنایدر داستان کاملا متفاوت است. ما فقط استپن ولف را نداریم که بخواهد مثل هزاران خبیث دیگر کره زمین را تصاحب و یا نابود کند. او درست همان چیزی‌ست که باید باشد. یک سرباز گمارده شده توسط ارباب‌اش که بتواند گناهان خودش را پاک کند. مخاطب کاملا می‌تواند انگیزه او برای پاک کردن حساب خودش را درک کند. او وحشت‌انگیز است و در صحنه‌هایی که باید بدرخشد، این کار را به خوبی انجام می‌دهد. تفاوت استپن ولف در فیلم اسنایدر با نسخه اصلی در آن است که او واقعا می‌تواند یک تهدید شکست‌ناپذیر محسوب شود. تهدیدی که نیاز به مردی پولادین در مقابل خود دارد. تهدیدی که خودش اگر شکست بخورد، راه بازگشتی ندارد. اینجاست که درست حس می‌کنید پای شخصیت بزرگ‌تری در میان است.

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

«دارک ساید» دشمن اصلی زمین و لیگ عدالت، ورود شکوهمندانه‌ای به پرده‌ی نقره‌ای دارد. اگر از حیث Fan Service به حضور او نگاه نکنیم، دارک ساید همان چیزی است که می‌تواند باعث از بین رفتن قهرمانان و دنیای‌شان باشد. او برای قهرمانان ما آن ناشناخته‌ای است که ترس حضورش به تنهایی می‌تواند قهرمانان داستان ما را به ستوه بیاورد. او به آن مقداری که حضورش در فیلم دیده و احساس می‌شود، وجود دارد. همین باعث می‌شود که قهرمانان داستان پس از آشنایی مختصری که با او پیدا می‌کنند،‌ به هر قیمتی که شده است استپن ولف را شکست دهند. دارک ساید اما به مثابه «ثانوس» دنیای سینمایی Marvel برای این فیلم نیست. همان‌طور که در صحنه هجوم او به زمین مشاهده کردیم، او کسی نیست که از هدف خود سر باز بزند. برای او شکست به اندازه نگاهی که به دنیا دارد برایش پوچ است. همین امر دلیلی است که او منفی‌ترین منفی این قائله باشد. او آن‌قدر قدرتمند است که حضورش به تنهایی می‌تواند معادله را برعکس کند. برای همین است که صحنه زنده کردن سوپرمن در نسخه اصلی صرفا به شکل یک کاری‌ست که قهرمانان آن را انجام می‌دهند اما در فیلم فیلم Zack Snyder’s Justice League صحنه‌هایی از عواقب بد این کار به شکل کابوس از تصمیمی اشتباه در ذهن قهرمانان نقش می‌بندد. این که دست نوازش دارک ساید روی شانه‌ی سوپرمنی غمگین و عصبانی، می‌تواند دنیا را به کام نیستی ببرد.

فیلم جاستیس لیگ زک اسنایدر برای تمامی شخصیت‌های کلیدی خود جایگاهی برای درخشش می‌دهد. از خبیث قصه که در جزیره‌ی آمازون‌ها تمامی باورهای آن‌ها را به دست تبر خود نصف می‌کند، از «فلش» که در نسخه اصلی صرفا برای جنبه طنز استفاده شده بود اما در اینجا کلیدی بودن این شخصیت را به چندین شکل مختلف ثابت می‌کند (که اصلی‌ترین آن در بخش پایانی فیلم رخ می‌دهد)، از شخصیت‌هایی مثل «مارشن منهانتر» و «جوکر» که روح هیچ‌کسی از حضورشان خبر نداشت اما فرای از حضور ساده‌ای که دارند باعث می‌شوند داستان مهیج‌تر شود.

نقد فیلم Zack Snyder's Justice League | نقد فیلم جاسیتس لیگ زک اسنایدر

یکی دیگر از جنبه‌های تکنیکی فیلم Zack Snyder’s Justice League که بسیار آن را ماندگار کرده، فیلمبرداری آن است. برخی نماها مثل سکانس رسیدن بروس به «ایسلند» و ملاقات‌اش با آرتور کری، تماشای مردم جزیره هنگامی که سرود محلی ایسلندی‌ها را بعد از رفتن آرتور می‌خوانند و قاب‌هایی که در صحنه‌های «اسلوموشن» فیلم چیده است (مثل صحنه‌ای که فلش، «آیریس وست» را نجات می‌دهد) به یادماندنی هستند. صحبت از وجود صحنه‌های اسلوموشن شد، شاید به نظر بیاید که بسیار از این تکنیک استفاده شده است اما بخش اعظمی از آن برای جلوه بخشیدن و تماشای شخصیتی به سرعت فلش است. بعضا اگر از مسئله شخصیتی مثل فلش فاکتور بگیریم، استفاده از این جلوه باعث شده است که برخی صحنه‌ها ماندگارتر و بنا به فضای فیلم، کمیک بوکی‌تر ثبت شوند.

زک اسنایدر به خوبی توانسته با استفاده از شخصیت‌ها و فضایی که به فیلم بخشیده آن را تا جای ممکن تبدیل به یک اثر متفاوت بکند. او کاری کرده که با بازی‌های قابل قبول بازیگران و شخصیت پردازی خوب آن‌ها، به مخاطب اشتیاق بیشتری برای تماشای اثرش ببخشد. می‌توان گفت این دومین فیلم (اولی نسخه Director’s Cut فیلم Watchmen است) اوست که توانسته است تعادل درستی بین اقتباس صحیح و برداشت شخص کارگردان ایجاد کند. همانطور که گفته شد، مقایسه نکردن این فیلم با اثری که با همین نام اما با کارگردان دیگری ساخته شده، کار غیرممکنی است. چیزی که می‌توانست به مراتب از آن فاجعه جلوگیری کند، اکنون به شکل مستقلی منتشر شده که آینده دنیا و شخصیت‌هایش تا حد زیادی نامشخص است. جاستیس لیگ زک اسنایدر به عنوان یک فیلم مستقل که باید در همان زمان اصلی ساخته می‌شد، اصلا اثر بدی نیست و ثابت می‌کند فضای تاریک، درجه سنی بزرگسال و استفاده از خشونت می‌تواند چقدر جنبه جدی گرفته شدن آثار ابرقهرمانی را بالاتر ببرد. اما فراز و فرودی که برای به دنیا آمدن چنین فیلمی طی شد تلاش طرفدارانی بود که می‌خواستند رویای صاحب اصل یک اثر را ببینند و گویا با بازخورد‌هایی که منتشر شده است، ناامید نشوند. همین امر باعث شده تا بار دیگر طرفداران برای احیای دنیای سینمایی او به طور کامل، متحد شوند تا شاید بارقه امیدی به آن‌ها بتابد.

فیلم Zack Snyder’s Justice League شبیه فیلم‌های دیگر این کارگردان و شبیه هیچ اثر ابرقهرمانی دیگری نیست. اما از منظر خوب بودن. برای همین است که می‌توانید فارغ از زمان طولانی که فیلم دارد، تماشایش کنید و تا حد زیادی از آن لذت ببرید.

  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
قبلی «
بعدی »

5 دیدگاه در حال حاضر

  1. پینگ بک: همه چیز درباره فیلم Justice League نسخه زک اسنایدر! | کافه کمیک
  2. پینگ بک: زک اسنایدر از تجربه سخت خود با برادران وارنر میگوید | کافه کمیک
  3. پینگ بک: چرا قا‌ب‌بندی جاستیس لیگ زک اسنایدر را می‌توان دوست داشت؟ | کافه کمیک
  4. پینگ بک: داستان جاستیس لیگ زک اسنایدر | روایتی دردناک و واقعی | کافه کمیک
  5. پینگ بک: نقد فیلم The Suicide Squad | مردن به قیمت هر چه تمام | کافه کمیک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.